یادداشتهایی از کارگردان فیلم ثارالله
همراه با کاروان حسینی تا اربعین | بیست و هفتم محرم
مجتبی فرآورده
زمین، به گریۀ و غم رحمت العالمین، لرزید و در خود شکست، ناله سر داد، و آسمان که زمین را ناظر بود، طاقت از کف بداد و او هم نالید.
زمین، به گریۀ و غم رحمت العالمین، لرزید و در خود شکست، ناله سر داد، و آسمان که زمین را ناظر بود، طاقت از کف بداد و او هم نالید.
گفت؛ بشناسید مرا اگر نمی شناسید،
منم قاسم،
فرزند حسن بن علی، نوادۀ پیامبرخاتم و امین خدا!
پیرمرد، لحظاتی ساکت شد و فقط گریه کرد و سپس خدا را خواند.
گفت؛ یا رب! بحق عیسی مسیح، این سر را اجازه فرما تا با من سخن بگوید. بیکباره محراب نور باران شد، سر به سخن آمد و لب گشود.
بازماندگان کاروان، با آنکه مسافت ها از کربلا دور بودند،
اما دل و روحشان در کربلا مانده بود.
جسم شان اینجا بود، روح شان کربلا.
به یاد آورد که عصر روز عاشور بود و پدر تنها،
آمده بود تا با اهل حرم وداع کند.
ای جماعت مردم!
دست این ستمگران آلوده به خون حسین بن علی است.
حسین به خلافت پسر هند جگرخوار و نوادۀ ابوسفیان تن نداد،
او را به مسلخ کشیدند و سرش را از قفا بریدند.
ماییم اهل بیت محمّد مصطفی،
ماییم دختران علی بن ابیطالب، وصی پیامبرتان،
منم زینب، دختر فاطمه، دخت پیامبرتان.
چقدر اندوهت فراوان شده است که از خداوند مرگ خویش را میخواهی
ای امام غریب شیعیان
حسادتهای تو عایشه تمامی ندارد
حتی اجازه نمیدهی که فرزند پیامبر را کنارش دفن کنند
شیطان امروز با یاران خود در سقیفه پیمان میبندد
ملائک تاج امامت را برای علی بن ابی طالب میآورند
چقدر دلم خون است از تو
تمام گناهت به کنار جسارتت به ساحت اقدس نبوی آتشم میدهد
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×