دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تنها گل نچیدۀ تو

قلم زدند به خون سر بریدۀ تو  

فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو

شب از دعای درختان روشن ملکوت  

گذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو

شمس قمر

از خیمه غنچۀ دگرم را بیاورید  

یعنی که پارۀ جگرم را بیاورید

عزم عروج دارم از‌این دشت لاله خیز

  یاری کنید هم سفرم را بیاورید

غریبانۀ کربلا

اگر می‌شنیدم صدای تو را

 و می‌خواندم آیینه های تو را

 شبی می‌سرودم به آهنگ غم

 غریبانه کربلای تو را

بوسه‌گاه رسالت

 

ای دوست! داستان تو رازی شنیدنی است  

گل‌های زخم تازه! ز باغ تو چیدنی است

گفتند سر گذشت غمت را، هزار بار  

ای لاله! باز قصۀ داغت شنیدنی است

 

تشنۀ توفانی از فرات

 

ای سکر آیه‌هات، به سر مستی صدات  

ای چشم‌هات، معنی و لب‌هات آیه‌هات

در سینۀ تو، معجزۀ جاری ابد  

در قصه ازل، نفست نفخۀ حیات

حسین کیست؟

حسین، لالۀ سرخی که جان معطر اوست  

بهار، تا ابدیت پیام آور اوست

ز آفتاب رخش، ماه در شب تاریک  

علامتی ست که روشن ز روی انور اوست

 

قبلۀ معرفت

قبلۀ ما، حرم توست، حسین  

چشم ما بر کرم توست، حسین

قبلۀ معرفت و کعبۀ عشق  

حرم محترم توست، حسین

خضاب خون

داستان‌هایی که از شام خراب آورده‌ام

عالمی از صبر خود، در اضطراب آورده‌ام

 

رأس خونین تو بر نی بود با من هم‌سفر

خود تو دانی زآن چه از شام خراب آورده‌ام

 

دیده‌ی خون‌بار

 

اگر که دیده‌ی خون‌بار من امان می‌داد

کنار خاک تو، شرح دلم، زبان می‌داد

 

تو بوده‌ای همه ره را و دیده‌‌ای که چسان

دلم به بوته‌ی عشق تو، امتحان می‌داد

هلال یک شبه

 

صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسین!

زآن سبب سر را زدم بر چوبه‌ی محمل، حسین!

 

من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را

از چه بگْرفتی کنون بر نوک نی منزل؟ حسین!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×