دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
میهمان غریب

دلم گرفته و خواهم که باز گریه کنم

 چو شمع سوزم و در سوز و ساز گریه کنم

 

گره به کارم و چون اهل درد می‌نالم

 نیازمندم و چون اهل راز گریه کنم

 

زخم گلو

دستى که بست بال تو را با پرت چه کرد؟

 پایى که تاخت بر بدنت با سرت چه کرد؟

 

اى کشته! اى که در دل تاریخ، زنده اى!

 دشمن، نگفتنى است که با پیکرت چه کرد

 

براق عاشورا

اى براق لیله الاسراى من!

 لیله الاسراست عاشوراى من

 

مرکب رهوار من! اى ذوالجناح!

 مونس پیکار من! اى ذوالجناح!

 

خیمۀ محرّم

خیمه زد تا که محرّم به عزاى تو، حسین!

 در سر مرد و زن افتاد هواى تو، حسین!

 

باز با یاد لب تشنه‌ات، ای چشمه‌ی فیض!

 موج در دیده زند اشک براى تو، حسین!

 

ذبح عظیم

 

حسین! اى همه هستى نثار مقدم تو!

 بهار دین و سیاست بُوَد محرّم تو

 

کنند منع عزاى تو دشمنان، چون هست

 سِلاح خانه برانداز کفر، ماتم تو

سرمایۀ هستى

هر که با عشق تو راهى به محرّم دارد

 هر کجا هست، سراپرده‌ی ماتم دارد

 

مکتب سرخ تشیّع ز محرّم باقى است

 جان ما برخى دینى که محرّم دارد

 

خاک لاله فام

 

اى کشته‌ی اشک‌ها! به نام تو سلام!

 بر شور محرّم الحرام تو سلام!

 

هفتاد و دو گل به کوى تو پرپر شد

 بر خاک همیشه لاله فام تو سلام!

رباعی

 

ای روی تو خورشید دو بین الحرمین!

تو کشته جمعه‌ای و یوم الاثنین

 

آن میخ که بر سینه‌ی زهرا بنشست

خنجر شد و ببْرید گلوی تو، حسین!

رباعى

ای نام تو حل کننده‌ی مشکل ما!

تار است بدون نام تو، محفل ما

 

عمری است که سوزد دل ما در غم تو

باشد که بسوزد دل تو بر دل ما

 

 

احرام اشک

وقتی به سوی دوست، سفر می‌کنیم ما

با نام دوست، زمزمه سر می‌کنیم ما

 

ماه محرّم آمد و ماه عزای او

 ایجاد را به ناله، خبر می‌کنیم ما

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×