دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خورشید شیعه‌

ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم

بر علم مصطفی باب تو بود باب وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم

تنها گل نچیدۀ تو

قلم زدند به خون سر بریدۀ تو  

فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو

شب از دعای درختان روشن ملکوت  

گذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو

خیمۀ نور

 

شیعیان! رخت عزا بر تن کنید

                        کربلا در کربلا، شیون کنید

 

آفتاب غیرتِ حق، منجلی است

                        موسم سوگِ حسین بن علی است

 

قبلۀ قبیله

آسمان‌ها، سوگ‌وار کیستند؟

                        خیمه‌ها، چشم‌انتظار کیستند؟

 

باغبانِ غنچه‌های یاس کو؟

                        بچّه‌ها! آخر عمو عبّاس کو؟

 

 

شهود ماه

 

ای دل! امشب نوحه‌ای دیگر بخوان

                        روضۀ رزم علی‌اکبر بخوان

 

عشق، این‌جا نوجوانی می‌کند

                        مرگ، کار زندگانی می‌کند

مجلس ظلمانی

 

آنَک سر امیر، به «دار الاماره» بود

طشت طلا، محلّ طواف ستاره بود

 

در گوشه‌ای ز مجلس ظلمانی یزید

بهت غریب دختر بی‌گوشواره بود

 

حقیقت پاک

زآن مرثیۀ بزرگ محکم

در روی تو شد علی، مجسّم

 

گفتی که نکوترین مردم

از بعد ظهور نور خاتم،

 

حقیقت پاک

 

خون­مرثیه‌ات که بر لب آمد

گفتند دوباره زینب آمد

 

آتش به تبار کوفه افتاد

خورشید شکفته در شب آمد

حقیقت پاک

ای خواهر آفتاب زینب!

ای آمده هم­رکاب زینب!

 

خوش! مرثیۀ تو کوفه را سوخت

در تسلیت جناب زینب

 

 

حقیقت پاک

ای شاخۀ نخلِ نورِ معصوم!

ای آیت پاک! «امّ‌کلثوم»!

 

مثل پدر خودت، غریبی

چون مادر خود، شهید مظلوم

 

 

حقیقت پاک

 

ای نخل وفا! گل تولّا!

«امّ‌کلثوم»! دخت مولا!

 

چون غنچه ز بس حیا که داری

گشته است وجود تو، معمّا

حدیث حادثه

 

جان حر اینجا میان برزخ است

در دوراهیّ بهشت و دوزخ است

 

گر چه دل، هر دم بیاید، دیر نیست

کربلا را فرصت تأخیر نیست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×