دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ارادات به امام (ع)

باز وقت آمد که مستی سر کنم                               

وز هیاهو گوش گردون، کر کنم

 

از در مجلس درآیم، سر گران                                  

بر زمین، افتان و بربالا، پران

ورود به کربلا

گوید او چون باده خواران الست                              

هر یک اندروقت خود گشتند مست

 

زانبیاء و اولیاء، از خاص و عام                                 

عهد هر یک شد به عهد خود تمام

غربت من عصر عاشورا بود

کاش می‌شد همره باد صبا

پر کشم تا آستان مجتبی

 

گوش بسپارم به آه و ناله‌اش

شکوه‌های داغ چندین ساله‌اش

فواره

آبشار نگاهت

برایم از دریاها گفت

که خروش تو به آن می­‌ریزد

 

از خون عشق

آقا!

هنوز وقت گریه است

تا گریه‌­هامان را در رکاب تو معنا ببخشیم،

یا حسین

    یازده ماه از خدا این روزها را خواستم دیدۀ تر خواستم، حال بکا را خواستم  اذن دقّ الباب این خانه برای ما بس است  استجابت پیشکش، فیض دعا را خواستم      

قاری مشهور

سورۀ مستور روی نیزه‌ها می‌بینمت

آیهِ والطور روی نیزه‌ها می‌بینمت

 

منبر و رحلت چه شد؟ ای زادۀ ختم رسل

قاری مشهور! روی نیزه‌ها می‌بینمت

نیزه

این نیزه‌ها که پیش سر تو به پا شدند،

اوّل معزّیان غم کربلا شدند

 

خواندی تو آیه‌آیۀ قرآن و ... نیزه‌ها

لرزان ز «کاف»، «صاد» و «ها»، «عین» و«یا» شدند

واقعاً؟!

تا سحر مانده تو خورشید درخشان شده‌ای؟

گل آغوش من سوخته دامان شده‌ای؟

 

مادرم تاب ندارم که ببینم خاری

رفته در پات و کمی غمزده از آن شده‌ای

سوغاتی سفر

ای نیزه‌دار، آینه بر نیزه می‌بری

خواهی چگونه از وسط شهر بگذری؟

 

از کوچه‌های خلوت آنجا عبور کن

خوب است اندکی به اباالفضل بنگری

تشریف

لب‌های تو مگر چقدر سنگ خورده است

قاری من چقدر صدایت عوض شده

 

تشریف تو به دست همه سنگ داده است

اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده

باران

تا در گلوی تشنۀ  خنجر صدا جاری است

خون گلویت کربلا تا کربلا جاری است

 

یا چون نسیم صبح تابستان گندمزار

نرم و ملایم، روستا تا روستا جاری است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×