دسترسی سریع به موضوعات اشعار
باز طوفانی شده دریای دل
باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم میزند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند
رسیدن به کربلا
موکب شاه فلک فر، در زمین نینوا
چون فرود آمد «تجلی الله فی وادی طـُوی»
تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار
آسمان زد کوس «الرحمن علی العرش استوی»
شعر عاشورایی شهریار
کاروان کربلا
شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبۀ جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
ای طبیب دردمندان
خسته دل از رنج هجرانیم، در را باز کن
هر که هستیم از محبّانیم، در را باز کن
لطف و احسان بر ضعیفان، عادت دیرین توست
مستمند و بس پریشانیم، در را باز کن
ای امید من
جز نفسی که از غمت، سینه پر آه میکنم
هر نفسی که میکشم، عمر تباه میکنم
نیست به غیر مهر تو، مایۀ رو سپیدیم
من که ز کار زشت خود، نامه سیاه میکنم