دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شهر محنت

آه! یاران! روزگارم، شام شد

نوبت شرح ورود شام شد

 

شام، شهر محنت و رنج و بلا

شام، یعنی سخت‌تر از کربلا

 

بیت‌الغزل

زینب، آن گردون عصمت را قمر

از فروغش، مهر رخشان، جلوه‌گر

 

مام را در صورت و معنی، نشان

فاطمه در هیأت زینب، عیان

 

ملاقات منهال

در حدیث آمد ز «منهال»، ای عزیز!

این روایت بشْنو و اشکی بریز

 

گفت: آن هنگام کاندر شهر شام

اهل بیت مصطفی را شد مقام

 

مسجد جامع دمشق

روز آدینه یزید زشت‌نام

رفت سوی مسجد مشهور شام

 

داد فرمان، منبری بگْذاشتند

خود خطیبی را بر آن واداشتند

 

دیری باصفا

 

داد چرخ توسن معکوس‌سِیر

جای خاصان حرم، در پای دیر

 

دیری امّا در صفا «بیت‌الحرام»

کعبه‌ای، در وی خلیلی را مقام

یک سخن

شه به حال جذبه، گرم سِیر شد

عشق یارش، رهنمون بر دیر شد

 

کای مسیحادم! قدم را خیر کن

یک شبی هم منزل اندر دیر کن

 

راهب روشن‌ضمیر

راهبی در خُلق و تقوا بی‌نظیر

ترک دنیا کرده‌ای، روشن‌ضمیر

 

راهبی از عهد عیسی، یادگار

خود بزرگان جهان را در شمار

 

ذبح مسیح

میهمانیّ غریب، آغاز شد

پای غم در دیر راهب باز شد

 

شد به هم آمیخته اشک و گلاب

ریخت بر پیشانی بشْکسته آب

 

چراغ دیر

شد بلند آواز کوس «اَلرّحیل»

سوی نمرودی برند آل خلیل

 

بر شترها برنشانیدند باز

خود زنان و کودکان را بی‌جهاز

 

 

نهضت حسینی

 

آن که بر پا کرده است این شور و شین

آن حسین است، آن حسین است، آن حسین

 

دید چون جمعی همه گم‌کرده راه

پیش پای خود نمی‌بینند چاه،

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×