- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۱۰۲۰
- شماره مطلب: ۴۵۳۰
-
چاپ
ذبح مسیح
میهمانیّ غریب، آغاز شد
پای غم در دیر راهب باز شد
شد به هم آمیخته اشک و گلاب
ریخت بر پیشانی بشْکسته آب
شست از آن بشْکستهسر، خون جبین
زمزمه میکرد با لحنی حزین:
کیستی، ای سر! که جانم سوختی؟
پلکهای پاره بر هم دوختی
تا کنون این دیر، نورانی نبود
هیچ جز شبهای ظلمانی نبود
ای مقدّسرخ! تویی آیا مسیح؟
با انیست گفتوگو کن، یا ذبیح!
از در و دیوار این معبد، تمام
میرسد آواز تجلیل و سلام
عدّهای گویند: «یابن المصطفی»
زمرهای خوانند: «یابن المرتضی»
در میان این همه بانگ و خروش
نالههای بانویی آمد به گوش
موجی از فوج فرشته گِرد اوست
«یا بنیَّ یا بنیَّ» ورد اوست
ای سر بُبریده! عنوان تو چیست؟
صلب نورانیّات از اصلاب کیست؟
چون که راهب از سخن، خاموش شد
عالم و آدم، سراسر گوش شد
چون ذبیحاللَّه لب از لب، باز کرد
آیههای عشق را ابراز کرد
من حسینم، یادگار فاطمه
بر لبم آیات قرآن، ترجمه
این منم شهزادهی شاه نجف
پیکرم افتاده در صحرای طف
در ره دین نبی، سر دادهام
تشنهلب، حنجر به خنجر دادهام
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
ذبح مسیح
میهمانیّ غریب، آغاز شد
پای غم در دیر راهب باز شد
شد به هم آمیخته اشک و گلاب
ریخت بر پیشانی بشْکسته آب
شست از آن بشْکستهسر، خون جبین
زمزمه میکرد با لحنی حزین:
کیستی، ای سر! که جانم سوختی؟
پلکهای پاره بر هم دوختی
تا کنون این دیر، نورانی نبود
هیچ جز شبهای ظلمانی نبود
ای مقدّسرخ! تویی آیا مسیح؟
با انیست گفتوگو کن، یا ذبیح!
از در و دیوار این معبد، تمام
میرسد آواز تجلیل و سلام
عدّهای گویند: «یابن المصطفی»
زمرهای خوانند: «یابن المرتضی»
در میان این همه بانگ و خروش
نالههای بانویی آمد به گوش
موجی از فوج فرشته گِرد اوست
«یا بنیَّ یا بنیَّ» ورد اوست
ای سر بُبریده! عنوان تو چیست؟
صلب نورانیّات از اصلاب کیست؟
چون که راهب از سخن، خاموش شد
عالم و آدم، سراسر گوش شد
چون ذبیحاللَّه لب از لب، باز کرد
آیههای عشق را ابراز کرد
من حسینم، یادگار فاطمه
بر لبم آیات قرآن، ترجمه
این منم شهزادهی شاه نجف
پیکرم افتاده در صحرای طف
در ره دین نبی، سر دادهام
تشنهلب، حنجر به خنجر دادهام