دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
میعادگاه عشق

سرسبزى بهشت ز بستان کربلاست

 میعادگاه عشق، بیابان کربلاست

 

گر بستر زمین شده از زیر کعبه پهن

 کون و مکان چو گوى به میدان کربلاست

 

در رحمت

 

 

شود آیا که ره کرببلا بگشایند؟

 در رحمت به رخ اهل ولا بگشایند؟

 

شود آیا که دگر قافله‌ها، طایفه‌ها

 بار در بادیه‌ی کرببلا بگشایند؟

احرام گریه

 

آتش گرفته از پرِ پروانه‌ایم ما

 ز آن رو چون شمع، گرمى هر خانه‌ایم ما

 

پروانه‌ی قبولى پروانه، بال اوست

 در سوختن، مقلّد پروانه‌ایم ما

پیوند محبّت

دل جز به تو بستگى ندارد

 کز هجر تو خستگى ندارد

 

از نار جحیم جز به مهرت

 عالم، ره رستگى ندارد

 

میلاد عطش

 

باز پیوند دل و صبر گسستم با اشک

 باز پیمانه‌ی پندار شکستم با اشک

 

باز در پرده‌ی اخلاص نشستم با اشک

 باز در خانه‌ی دل پنجره بستم با اشک

 

عاشق کربلا

من گدایم، گداى حسینم

 مستحقّ عطاى حسینم

 

عشق او مایه‌ی سوز و سازم

 روى او قبله‌گاه نیازم

از غلامى او سرفرازم

 چاکرى بر سراى حسینم

 

روح تقدّس

حسین! اى معنى دریاى رحمت!

 کلید اعظم درهاى رحمت

 

تو اى عطشان دشت خون! که هستى؟

 که در هر قطره‌ی خونم نشستى

 

 

چراغ جاویدان

حریم کعبه‌ی عشق است آستان حسین

 محیط جوهر عشق خداست جان حسین

 

چراغ هیچ کس ار تا سحر نمی‌سوزد

 جهان‌فروز بُوَد نور جاودان حسین

 

راه توبه

 

اى برترین گواه، خداى یگانه را!

 دارى از آن یگانه هزاران نشانه را

 

تو متّصل به مبدأ فیضىّ و تا معاد

 دریاى رحمت تو نبیند کرانه را

داغ کربلا

اى دوست! در هواى تو می‌سوزم

 می‌سوزم و براى تو می‌سوزم

 

چون ابر از فراق تو می‌گریم

 چون شمع در هواى تو می‌سوزم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×