دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سلام بر تو

ای خون خدا! سلام بر تو!

پیوسته ز ما سلام بر تو!

 

از صبح طلوع آفرینش

تا روز جزا سلام بر تو!

 

ماه روی نی

 

ای ماه روی نیزه که جای تو در دل است!

با دست بسته دست‌رسی بر تو مشکل است

 

از ابتدای قافله تا انتهای آن

هشتاد و چار کودک و زن در سلاسل است

ارباب تشنه است

 

دیدم شبی به خواب که ارباب تشنه است

گفتم به اضطراب که ارباب تشنه است

 

دریا! بکن خروش و بزن موج تا خیام

خورشید! کم‌ بتاب که ارباب تشنه است

حسین سرچشمۀ موّاج عشق

شب شد و این چرخ نیلوفر تماشایى بُوَد

همچو میلیون‌ها شب دیگر تماشایى بُوَد

 

نوعروس آسمان در پرده‌هاى نقره فام

با هزاران چشمک اختر تماشایى بُوَد

یا حسین بن على ادرکنى

بر سر کوى تو با راز و نیاز

 به نیاز آمده‌ام اى همه ناز!

 

بارها گفته و می‌گویم باز

 یا حسین بن على! ادرکنى

اشک عزا

من دلم را به هواى تو نگه داشته‌ام

 کن قدم رنجه که جاى تو نگه داشته‌ام

 

ترسم از اشک غمت چشم من افتد از کار

 خانه‌اى را که براى تو نگه داشته‌ام

 

سلام بیشتر

 

در عزایت دیده گریان، سینه پُرجوشم، حسین!

 یک نیستان ناله دارم، گر چه خاموشم، حسین!

 

بار سنگین غمت را کآسمان نتوان کشید

 دست تقدیر اى عجب! بنهاده بر دوشم، حسین!

 

 

نام دشمن شکن

 

اى غریبى که تو را در دل عالم، وطن است!

 هر کجا انجمنى هست ز داغت سخن است

 

انبیا را ز لب خشک تو دل، آب شده است

 اولیا را سخن تشنگی‌ات بر دهن است

 

مهمان یک‌شبه

اى عرش و فرش، سفره‌ی احسانت! اى حسین!

 سر سوده هر چه هست به سامانت، اى حسین!

 

مهمان کربلا که شدى تشنه‌لب شهید

 عالم شدند ریزه‌خور خوانت، اى حسین!

 

 

بوسه به دشنۀ قاتل

 

اى که جودى به وجودم کردى!

 سالک مُلک وجودم کردى

 

آه من دیدى و سوزم دادى

 اشک من دیدى و دودم کردى

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×