دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سه پردۀ عشق، پردۀ دوم

دست در دست ساغری چرمین

تشنه افتاده است روی زمین

کیست این؟ این رشادت یک دست

اینکه بی او شکست قامت دین

گوهر دُرجِ عصمت

دختر مرتضی، امیر عرب

گوهر دُرج معرفت، زینب

 

بضعۀ مصطفی، رسول کریم

آن سرافراز واجب‌التعظیم

جرس از صدا ماند

چو در کوفه خورشید گیتی فروز

شتابی دگر کرد، در نیمروز

 

به کردار طشتی، لبالب ز خون

بر این نیلگون طارم واژگون

ای به روز غم یتیمان را پدر

دور باش از آه آتش‌زای من

کاتش سوداست سر تا پای من

 

جذبۀ عشقش‌کشان، سوی شهش

در کشش زینب، به سوی خرگهش

 

بوتراب اوفتاده روی تراب

شعلۀ آتشی‌ست  در دل آب

ساقی مهوشی‌ست  مست و خراب

 

بی‌قراری‌ست، عشق تا به جنون

تک‌سواری‌ست آب تا به رکاب

 

ازدحامِ بوی سیب

جهان در ازدحام بوی سیب است

نمازِ ظهر عاشورا عجیب است

 

هوای تیرباران است، برخیز!

به بوی سیب، بوی گُل درآویز!

 

وداع

ز کویت ای برادر با دو چشم خون‌فشان رفتم

ز بار رنج و غم با قامتی همچون کمان رفتم

 

تو گر از خون خود این سرزمین را گلسِتان کردی

ولی من همچو بلبل با فغان زین گلسِتان رفتم

مشرقستان تجلّی

از تنور خولی امشب می‌رود تا چرخ، نور

آفتاب چرخ، حسرت می‌برد بر این تنور

 

گر، نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است

از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟

مهمانی

زیب آغوش نبی! نوک سنان جای تو نیست

مطبخ و خاک سیه، منزل و مأوای تو نیست

 

بی‌حیا آنکه نهادت به روی خاک تنور

عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست

طور تجلّی

چون کرد با برادر خود قصه را تمام

رو بر مدینه کرد که یا سید الانام

 

این شاه سر جدا شده از تن حسین توست

این سینه‌چاک ناوک دشمن حسین توست

دو بند از یک ترکیب‌بند
پیراهن صبر

زینب چو جسم پاک برادر نظاره کرد

کرد این خطاب و پیرهن صبر پاره کرد

 

ای تشنه لب به سوی که بعد از تو رو کنم؟

جویم که را که درد دل خود به او کنم؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×