دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تخمیس غزل صدر و فانی

    

«آن خداوندی که خلق این قوی بنیاد کرد»

پایۀ این کاخ را بر روی عدل و داد کرد

ظالمان را کیفر و مظلوم را امداد کرد

 

دیر راهب نصرانی

       

از فروغ روی جانان شد منوّر خانه‌ام

وندر این کاشانه مهمان شمع و من پروانه‌ام

 

وه! چه مهمان؟ کز رخش دیرم شده وادیّ طور

وه! چه مهمان؟ کز سرش گردیده روشن، خانه‌ام

السّلام علی ساکن کربلا

        

از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود

کربلا را در حقیقت کربلا خواهم نمود

 

از جوار جدّ و مادر، از دیار خویشتن

رو به سوی نینوا با صد نوا خواهم نمود

تنور خولی

   

مگر، ای عزیز مادر! که نموده میهمانت؟

که چنین به کنج مطبخ، شده منزل و مکانت

 

مگر این حدیث طور است که ظاهر از تنور است؟

که جهان منوّر آمد ز تجلّی عیانت

مصیبت خامس اصحاب کسا

        

حسین! ای جان فدا در راه حق! جان‏‌ها فدای تو!

عجب شوری به عالم کرده بر پا ماجرای تو

 

سری نبْوَد که در آن سر نباشد شور عشق تو

دلی نبْوَد که مایل نیست سوی کربلای تو

مخمّس ولادت حضرت سیّدالشّهدا

     

دوشم اندر خانۀ دل، جلوۀ جانانه آمد

کز یکی جلوه، منوّر صحنۀ آن خانه آمد

 

پرتو افکن شد جمالش، روشنم کاشانه آمد

گرد شمع عارض او مرغ دل، پروانه آمد

 

در تجلّی شد فروغ چهر زیبای محمّد

ولادت حضرت مولی الکونین

        

البشاره! کز جمالش جلوه‏‌ها دارد حسین

در تجلّی عارضی ایزدنما دارد حسین

 

عرش گوید دم به دم: یا لیتنی کنت تراب!

رتبه بنگر، غبطه بین، در عرش جا دارد حسین

ولادت حضرت اباعبداللّه الحسین

   

یگانه کوکبی از آسمان قدر، تابان شد

که انوارش به شرق و غرب عالم، پرتوافشان شد

 

بسیط دهر را امر مشیّت خواست نورانی

ز پشت پردۀ رحمت، عیان، مرآت جانان شد

اربعین و جابر بن عبدالله انصاری

        

«شنیدستم که مجنون با دل زار

چو شد از مُردن لیلی خبردار»

 

گریبان چاک زد از بهر دلبر

به قبرستان شدی با دیدۀ تر

 

زبان حال حضرت زینب کبری علیهاالسّلام

          

شمع‌سان سوختم و ابرصفت گرییدم

تا تن پاره‌ی بی‌پیرهنت را دیدم

 

پر و بالم همه شد سوخته، ‌ای شمع امید!

بس‌ که پروانه صفت در طلبت گردیدم

رتبۀ شاهی

          

ای خون حق! که عرشِ دل ماست جای تو

بلکه ز یُمن جای تو، جای خدای تو

 

گردد حرام، آتش دوزخ به روز حشر

بر دیده‌ای که اشک ببارد برای تو

آرامگاه کرببلایی

            

نام تو، یا حسین! بُوَد بر زبان من

مهر تو، داغ قلب من و مُهر جان من

 

عمری است ریزه‌خوار سر سفرۀ توام

از خوان نعمت تو بُوَد آب و نان من

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×