دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دو زمزم

کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد

چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد

 

هر کجا مُلک خدا هست، حسینیّۀ توست

هر که را می‌نگرم، شور محرّم دارد

 

جگرهای تفته

 

آتش زد این بهار، جگرهای تفته را

مانَد سحاب، خیمۀ بر باد رفته را

 

بود آتشی نهفته به دل‌ها و برفروخت

باد بهار، آتش در دل نهفته را

ما و امّا

ما کربلا شنیدیم، ما کربلا ندیدیم

سرهای بی‌بدن را، بر نیزه‌ها ندیدیم

 

وامانده، خسته، درگیر، سینه زدیم و زنجیر

زنجیرهای خون را، بر دست و پا ندیدیم

 

اشک بر حسین

دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون

قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون

 

آن‌قدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!

تا دل خون شده از دیده‌ام آید بیرون

 

بارگاه حسین

 

زمین کرببلا شد چو خواب‌گاه حسین

گذشت از حرم کعبه، بارگاه حسین

 

امید‌وار چنانم که روز رستاخیز

مرا خدای دهد جای در پناه حسین

 

ذکر مصائب حضرت امام حسین (ع)

شبی گل گفت با بلبل به گلزار:

تو عاشق نیستی بر روی دل‌دار

 

تو عاشق را ندانی حال چون است

تنش لاغر، دلش لبریز خون است

 

وقایع کوفه و خانه خولی ملعون

شب یکشنبه بود از ماه شعبان

شراره زد به دل، عشق شهیدان

 

فتادم باز یاد پادشاهی

که بهر اوست از مه تا به ماهی

 

 

مثنوی ولادت حضرت مولی الکونین، حضرت امام حسین (ع)

 

سحرگه مرغ دل زد این ترانه

کشید از سینه، آه عاشقانه

 

همی از شوق دل می‌کرد پرواز

سخن از عشق شه بنمود آغاز

مخمّس میلاد حضرت سلطان عشق (ع)

شد شب میلاد نور چشم پیمبر

عالم ایجاد چون بهشت معطّر

 

ساقی گل‌رخ! بیار باده مکرّر

گشته عیان نور حق ز خانۀ حیدر

 

شفاعت و شهادت

 

باد صبا! به ساحت یثرب چو بگذری

بر تربت بتول ز من این خبر بری

 

کای بضعه الرّسول! محرّم شد آشکار

شد وقت در لحد به تن از غم، کفن دری

سیاه پوش

فلک! خراب شوی، بین چه ظلم‌ها کردی!

به اهل بیت رسول خدا چه‌ها کردی

 

هزار نامه ز کوفه به شاه دین بردی

به حیله از حرم جدّشان جدا کردی

 

واحسینـا!

 

ای شهیدی کز رخت، نور خدا پیداستی!

رأس پاکت بر سنان، مانند بسم الله‌ستی

 

گه تجلّی کرده نورت هم‌چو یزدان در درخت

گاه دیر راهب از وی وادی سیناستی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×