دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سقّا

پرنده در هوایت پر نمی‌زد

بدون دست‌هایت پر نمی‌زد

 

اگر چشمان تو سقّا نبودند

دل دریا برایت پر نمی‌زد

 

تشنگی

 

به یادت برگزینم تشنگی را

که با تو همنشینم تشنگی را

 

تلاش خویش را کردم که شاید

ز لب‌هایت بچینم تشنگی را

نبودی دست دریا رو نمی‌شد

کسی مثل تو زیبارو نمی‌شد

نبودی دست دریا رو نمی‌شد

 

اگر دستان تو برپا نبودند

تمام آسمان «وارونه» می‌شد

شمیم یاس

دلش لبریز از احساس باشد

لبالب از شمیم یاس باشد

 

ادا کن حق زهرا را که عبّاس

به مهر مادرش حسّاس باشد

دو تا دست

نثار مقدم مولا، دو تا دست

زمین افتاده از سقّا، دو تا دست

 

چه خواهد آورد در صبح محشر

به روی دست خود زهرا: دو تا دست

پشت حصار حرم

دل، پشتِ حصار حَرمت خسته‏‌ترین است  در سایۀ دیوار تو بنشسته‌‏ترین است 

بگشا گره از بال فرو بستۀ پرواز  کاین خیل کبوتر به تو دل‏بسته‌‏ترین است 

تصویر آفتاب

در رود زمانه پیچ و تاب افتاده است

خورشید به خوف و اضطراب افتاده است

 

ظهر است و در آیینۀ چشمان فرات

تصویر بلند آفتاب افتاده است

آبروی میدان

این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است

آسمان زیر سم مرکب او حیران است

 

پنجه در پنجۀ آتش فکند گاه نبرد

دشت از هیبت این واقعه سرگردان است

شعر عاشورایی سهیل محمودی
اشتیاق

با صدف تا بود برابر چشم ریزد از ماتم تو گوهر چشم کور بادا ز چشم زخم زمان گر نگرید به سوگ تو هر چشم 

بند هفدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟

ای با علی و مالک اشتر شده هم‌رزم

 

مبهوت‌ تو هستند امامان و شهیدان

مفتون‌ تو هستند رسولان اوالوالعزم

بند شانزدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

ای تشنگی‌ات بیشتر از حد تحمّل

لب‌های عطشناک تو دریای تغزّل

 

شمشیر تو آیینۀ شمشیر یدالله

اسب تو در آن معرکه یادآور دلدل

بند پانزدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

لبریز شد از رایحه‌ات دشت و دمن‌ها

از خون تو شد سرخ‌تر از سرخ چمن‌ها

 

گر پهنۀ پیشانی تو جای عمود است

پس تیر چه می‌کرد در آن چین و شکن‌ها

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×