دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آرمیده

دنبال سرو هستی و من قد خمیده‌ام

اینجا به روی مشک تهی آرمیده‌ام

 

این تیرها حجاب نگاهم نمی‌شوند

روی تو را در آینۀ دل کشیده‌ام

قمر

در نگاهت قمر، قمر داری

جلوۀ عشق شعله‌ور داری

 

بین جنگاوران قوم عرب

از همه بیشتر جگر داری

 

باب‌الحوائج

ای که نامِ تو کلیدِ همه درها عبّاس

ای که یادِ تو دوا هست و مداوا عبّاس

 

ای گل باغ علی، ای پسرِ امّ‌بنین

ای که هستی تو عزیزِ دلِ زهرا عبّاس

مولای ابرها

چند آسمان ورای تمنای ابرها

فریاد می‌زنند که مولای ابرها

 

بی‌تو قرار نیست ببارند غیر خون

این سرنوشت حتمی فردای ابرها

تشنه

به یادش خاک صحرا تشنه باشد

که تا فرزند زهرا تشنه باشد

 

چگونه‌ ای همیشه رود جاری

دلت آمد که سقّا تشنه باشد؟

دیر نکنی...

حالا که می‌رى ىه وقت دیر نکنى

جلوى خیمه من و پیر نکنى

من به تو تکیه زدم... با رفتنت

کوه من، من و زمینگیر نکنى

برای حضرت عباس(ع)
خواب دیدم که پر درآوردم

یک شب جمعه جایتان خالی

خواب دیدم که پر درآوردم

دست در دست آسمان رفتم

کف العباس سر درآوردم

پابوسی ماه

آسمان رفته به پابوسی ماهی که ندارد

خیره مانده­ است از امشب به پگاهی که ندارد

 

ماه، تابیده سرنیزه به هر ذره از عالم

می­­‌رود با سر بی‌­تن به گناهی که ندارد

 

دیروقت است؛ بگویید بتازند سواران

به تن خستۀ سردار و سپاهی که ندارد

میراث‌دار ذوالفقار

زمین تا آسمان، غوغاست فردا

چه فردایی‌ست! بی‌همتاست فردا

 

که فردا! با پلیدان در نبردیم

یقین؛ فردا سراسر کُشته گردیم

شمشاد

از آن سرو علی بنیاد صد حیف

از آن قامت، از آن شمشاد صد حیف

 

دو دستی که عصای پیری‌ام بود

خداوندا ز تن افتاد، صد حیف

نگاهی تار

دو چشمم تا بر آن دلدار افتاد

نگاهم بر نگاهی تار افتاد

 

به من می‌گفت زینب در قفایش

سرت از نیزه‌ها صد بار افتاد

پاییز

بهارم را چه‌سان پاییز کردند

دلم را از غمت لبریز کردند

 

سرت ای کاش روی نیزه می‌ماند

تو را از مرکبی آویز کردند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×