دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شنیدم شرح بازوی تو از مشک

شنیدم شرح بازوی تو از مشک

حدیث چشم و ابروی تو از مشک

 

مگر از سینه‌اش خون تو می‌ریخت

هنوزم می‌رسد بوی تو از مشک

دو بازویت گسستند

ز هم انبوه گیسویت گسستند

دو بازویت، دو بازویت گسستند

 

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم، طاق ابرویت گسستند

تعبیر خواب

بجوش ای خون که شد تعبیر خوابم

به خون افتاده ماه و آفتابم

 

تو و شرم از لبان اصغر، عباس

من و شرم از دو چشمان ربابم

ماه زمین

ماه بر روی زمین خم شد و پایین افتاد

ناگهان ساحل دریای تو طوفانی شد

 

روز امروز برایت چه قدر تاریک است

روز انگار دچار شب طولانی شد

لالۀ عباسی

ای حُسن تو افکنده در آفاق طنین

ای ماه که در محاق افتاده چنین

 

ای لالۀ عباسی پرپر گشته

با داغ غم تو چون کند ام بنین

تعجّب

چشمش به سحر بود، تعجب دارد؟

دنبال قمر بود تعجب، دارد؟

 

عباس اگر نیست تعجب نکنید

عباس اگر بود تعجب دارد

 

آقای همه

در کرببلا دور و بر زینب باش

یعنی همه جا پشت سر زینب باش

 

خواهی که کنم حلال تو شیرم را

آقای همه! تو نوکر زینب باش

احتضار

از خلد همی بوی گل یاس آید

جان از بدنم برون ز احساس آید

 

در حالت احتضار و جان کندن من

بر دیدن من حسین و عباس آید

آینۀ علقمه

چون زل زدن آخر شیری به شکارش

در بین دو ابرو گرهی خورده به کارش

 

آن تیر که رفته‌ست گره را بگشاید

خود نیز گره خورده به چشمان خمارش

 

تیغ دو دم

تیغ در بین دو ابروش به هم برگشته

آنکه ابروش چنان تیغ دو دم برگشته

 

بس که موزون و طراز است به چشمم انگار

پیش بالاش بلندای علم برگشته

وصل نیست

کل اعضای تو بر یکدیگر از رو وصل نیست

بس که از هم ریختی این سو به آن سو وصل نیست

 

پوست بر انگشت، انگشتان رنجورت به دست

دست بر آرنج و آرنجت به بازو وصل نیست

 

همه از مشک تو خواندند غم اول را

اولی را زد و زد متهم بعدی را

دومی دید دو دست قلم بعدی را

 

مرد فارغ نشده از زدن فرد نخست

زود امضاء زده حکم عدم بعدی را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×