دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آواز سنگ

گفتم اگر سرت نبود ولی پیکر تو هست مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست

 

اما چه پیکری که چه راحت بلند شد دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد

ذوالجناح بی سوار

 نسیم تلخ پر از انکسار می‌آید و ذوالجناح دگر بی سوار می‌آید

 

به باد رفته گمانم تمام هستی او به سمت خیمه چه بی اختیار می‌آید

 

پیکر پرپر

 بعد من کار تو خواهر سخت است دیدن داغ برادر سخت است

 

آخرین لحظه به هنگام وداع آه بوسیدن دختر سخت است

خلقت زیبا

 آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم ماه را شرمنده از آن خلقت زیبا کنم

 

گشته از باد خزان پرپر همه گل‌های من جستجو در بین این گل‌ها گل زهرا کنم

بهـار گل

 بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست

 

به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست

نفس ِتـنگ کبوترها

خواب دیدم که گل روی تو پر پر می‌گـشت و لبت بس‌که ترک داشت ز خون تر می‌گشت

 

خواب دیدم نفس  ِتـنگ کبوترها را  قفس دست شما را که پُر از پَـر می‌گشت

بر سرم خاک، شاه بر خاک است

 صبح تا عصر پیکر آورده چه قدر جسم بی سر آورده لیک با آنکه اصغر آورده خستگی را ز پا درآورده

سایۀ سر

 ای وای من که دلبرم از دست می‌رود این دلخوشی آخرم از دست می‌رود

 

پیراهنش عجیب بوی سیب می‌دهد این یادگار مادرم از دست می‌رود

آیۀ تطهیر

 وقتی که کافرها تو را تکفیر کردند سرنیزه‌ها خواب تو را تعبیر کردند

 

ظهر است اما اسب‌ها روی تن تو چندین هلال ماه را تصویر کردند

یا اخا دلواپس خواهر نباش

 در پی دیدار روی کیستی گوئیا در فکر زینب نیستی

 

گوئیا دلتنگ مادر گشته‌ای مات روی مادری سرگشته‌ای

کعبۀ من

دل نیست اینکه دارم، گنجینۀ غم توست

بیگانه باد با غیر، این دل که محرم توست

 

ورد زبانم امسال، ذکر مصیبتت بود

امسال عالم من، در فکر عالم توست

کیمیای عشق

خیمه زد بر هر دلی سلطان عشق

بست با جان رشتۀ پیمان عشق

 

عاشقان، ترک سر و جان کرده‌اند

جان فدای مهر جانان کرده‌اند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×