دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عمو می‌آید

 

تکبیر عمو ز چارسو می‌آید

با دست پُر از فرات او می‌آید

 

رفته است عمو آب بیارد، اصغر!

آرام که السّاعه عمو می‌آید

امتحان

 

تا آب روان به کودکانش برسد

 نگْذاشت که آب بر لبانش برسد

 

ترسید اگر که دیر جنبد عبّاس

 شاید خللى به امتحانش برسد

 

نور بصر فاطمه‌

 

یا اباالفضل! تو نور بصر فاطمه‌ای

کعبه‌ی عشق جهان در حرم علقمه‌ای

 

ساقی تشنه لبان! تشنه لب آب چرا؟

کودکان منتظر آب و تو در خواب چرا؟

ماه خیام

 

با ماه خیام نام مهتاب مبر

امّید به بابی به جز این باب مبر

 

خواهی دل عبّاس نسوزد زین بیش

نام عطش و سکینه و آب مبر

مِهر جهان‌تاب

اى نام تو شمع دل محراب! حسین!

 خاک حرمت مِهر جهان‌تاب، حسین!

 

بیش از همه آب‌ها به جان تو سلام!

 اى خالق آب و تشنه‌ی آب! حسین!

 

آب

 

ای گشته ز کامت آب، ناکام، حسین!

با نام تو آب گشته ادغام، حسین!

 

اى شیعه که آب خنکى می‌نوشى!

 کن یاد لبش که داده پیغام، حسین

سلام بیشتر

 

در عزایت دیده گریان، سینه پُرجوشم، حسین!

 یک نیستان ناله دارم، گر چه خاموشم، حسین!

 

بار سنگین غمت را کآسمان نتوان کشید

 دست تقدیر اى عجب! بنهاده بر دوشم، حسین!

 

 

چراغ جاویدان

حریم کعبه‌ی عشق است آستان حسین

 محیط جوهر عشق خداست جان حسین

 

چراغ هیچ کس ار تا سحر نمی‌سوزد

 جهان‌فروز بُوَد نور جاودان حسین

 

دریاى خون

 

چشم ما چشمه‌ی اشک است و دل ما خون است

 ز حدیثى که از آن خاطره، دلها خون است

 

چه توان بود به جز واقعه‌ی کرببلا؟

 که ز یادش دل هر بنده و مولا خون است

اى آب فرات!

تشنه‌ام گر چه من خون جگر، اى آب فرات!

 کودکانند ز من تشنه‌تر، اى آب فرات!

 

کودکان را نبُوَد تاب عطش، رحمى کن

 که فتاده است به دل‌ها شرر، اى آب فرات!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×