دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ای دو چشمت بر حسینت‌ اشکبار

مصطفی ممدوح، مداحش خداست

لیک مداح خدیجه مصطفاست

 

آنکه دامادش علی مرتضاست

دختر او حضرت خیرالنساست

مناجات

من عبد روسیاهم، دست مرا بگیرید

شرمنده از گناهم، دست مرا بگیرید

 

از بس که دور گشتم، از خانۀ حبیبم

گم گشته است راهم، دست مرا بگیرید

 

مناجات

کاش در بندگی‌‌ات کم نگذاریم دمی

جزبه خشنودی تو دل نسپاریم دمی

 

کاش یک ذره ز اعمال علی در ما بود

تا به درگاه تو اخلاص بیاریم دمی

مه به نیمه رسید، ماه زهرا دمید

ای به دل مؤتمن، مونس جان من

‌ آمدم با حسین،‌ آمدم با حسن

 

تو مرا میزبان، من تو را میهمان

تو مرا همنشین، من تو را هم زبان

مناجات

در سحر چشم که گریان بشود خوب‌تر است

سائلت پاره گریبان بشود خوب‌تر است

 

گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی

گر خدا همدم چوپان بشود خوب‌تر است

 

روسیاهی که به همراهی خوبان برود

بر در کهف نگهبان بشود خوب‌تر است

جای بهشت، کرب و بلا روزی‌ام کنید

هر کس برای توبه مصمم نمی‌شود

با صد هزار موعظه آدم نمی‌شود

 

امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم

فردا همین مجال فراهم نمی‌شود

ندای قد قُتل از آسمان کوفه رسید

 

گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت

تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت

 

شبانه روز علی بود و گریه خون بود

تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت

فقیر نان حسینم

به اختیار خود از اختیار افتادم

گناه کردم و از چشم یار افتادم

 

قساوت آمد و روزی گریه‌ام را برد

شبیه مرده شدم یک کنار افتادم

گفتی حکایت تن بی پیرهن، پدر

بستی نگاه خستۀ خود را چرا به در

داری به سوی فاطمه بابا مگر نظر

 

قرآن کنار بستر تو باز کرده‌ام...

بابا ببین که آمده وَانشَقَّتِ القمر

فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی

شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی

کمی ‌ز غربت خود را برای من گفتی

 

چقدر طعنه شنیدی، چقدر دم نزدی

چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×