دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ماه، در کسوت سقا به میان آمده است

مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند

 

گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت

روی تو جلوه بر رخ مهتاب داده است

یا والقمر! والشمس! مزمل! اباالفضل! ای قبله‌گاه شاعر بیدل، اباالفضل! الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل! یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل!

 

العطش از عمق جان نیزه‌ها برخواست

آه، آبت کرد نام آب آور داشتن چون که محکوم است هر ساقی به ساغر داشتن

 

العطش از عمق جان نیزه‌ها برخواست تا کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن

عصر دهم

 

پیر شد

 عصر دهم بود، زمینگیر شد

حرمله

 با کف و با هلهله تقدیر شد

کرامات کوثری

به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را

همان که زندگی‌اش زنده کرد انسان را

 

همان که بر همگان درس عاشقی آموخت

ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را

شب سیاه

مهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین زخم خزان به برگ و برم خورد بی حسین

 

میخواستم نسوزم ازین شعله‌ها ولی آتش به روی بال و پرم خورد بی حسین

خورشید کربلا

 

وقتی به روی نیزه سرت می‌شود بلند آه از نهاد دور و برت می‌شود بلند

 

زینب مقابل سر تو می‌خورد زمین گرچه دوباره پشت سرت می‌شود بلند

 

فریاد عاشورا

مظهر صبر خدای حی داور، زینبم! یادگار حیدر و زهرای اطهر، زینبم! فتح کردی شام را سنگر به سنگر، زینبم! آمدی همچون علی از فتح خیبر، زینبم!

 

آیات صبح از لب قرآن شنیدنی است

 

از روز‌های قافله دلگیر می‌شوی هر روز چند مرتبه تو پیر می‌شوی؟ در شام شوم زخم زبان‌ها، چه می‌کشی؟ کز روشنای عمر خودت سیر می‌شوی  

پیشانی مجروح خورشید

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را یک جا روایت می‌کند: الشام الشام  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×