دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
گریه مکن

گریه، ای دختر رباب! مکن

نرگست، شیشۀ گلاب مکن

 

روی غم‌های جان، غمی مفزای

ز اشک حسرت، دلم کباب مکن

 

شیران غاب

چون روز حرب، مهر شد از مشرق، آشکار

گفتی که تیره گشت، چو شب، روزِ روزگار

 

سر زد چو بانگ کوس مخالف، بلند شد

از سینۀ سپهر، بسی ناله‌های زار

 

حبیب ومحبوب

 

حسین در صف هیجا، چو در نماز آمد

«حبیب»، پیش بلایش به پیشواز آمد

 

ز سینه ساخت سپر، تا امام عاشورا

پی نماز به درگاه بی‌نیاز آمد

فروغ نگاه

شُکوه عشق به هر جا که سایه افرازد

به قدر سایه‌نشینانِ خویش می‌نازد

 

دلیل قافلۀ عشق چیست؟ نام حسین

به هر کجا که برافروخت، شورش اندازد

 

مردان حق

آنان که در طریق وفایش، قدم زدند

پا بر سرِ کلاه کی و جام جم زدند

 

مردان حق که فانی مطلق به حق شدند

از عرصۀ حدوث، قَدم تا قِدم زدند

 

اطراف گریه

شکر خدا! دعای سحر‌ها گرفته است

دست مرا کرامت آقا گرفته است

 

شکر خدا! که چشم همیشه حسینی‌ام

اشکی برای روز مبادا گرفته است

 

روح بی‌قرار

 

دستی بلند می‌شود، این نوحه‌ها کم است

ای عشق! شیعه باش که ماه محرّم است

 

سهم شما، همیشۀ تاریخ، از فدک

یک پهلوی شکسته و یک آسمان غم است

جام هلاهل

ای دل! فگار باش که ایّام ماتم است

ای جان! سیاه ‌پوش که ماه محرّم است

 

ای دیده! خون ببار دمادم که اهل دید

دانند آن دمی که غنیمت، همین دم است

 

کشتۀ سرشک

ای دیده! خون ببار که ماه محرّم است

نزد خدای، دیدۀ گریان مکرّم است

 

فرمود شاه دین که منم کشتۀ سرشک

بر زخم‌های شاه، سرشک تو، مرهم است

 

 

آشوب رستخیز

در شش جهت فتاده چه آشوب دیگر است؟

دیگر چه شورش است که در هفت کشور است؟

 

دیگر چه انقلاب که در نُه محیط چرخ؟

دیگر چه اضطراب که در چار گوهر است؟

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×