دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در سفر

در داغ تو کوه از کمر می‌شکند

دیگر نه عجب اگر که سر می‌شکند

 

تو از دل من چه انتظاری داری؟

وقتی که نماز در سفر می‌شکند!             

ترک یار

می‌روم امّا بدان جانم کنارت مانده است

تا قیامت یا اخا دل، بی‌قرارت مانده است

 

گر چه این گلبرگ‌ها را می‌برند از گلشنت

غم مخور یک باغ پرپر در کنارت مانده است

 

وای زینب

هجوم ناگهان و ... وای زینب

به سمت کاروان و ... وای زینب

 

تن آقا بدون غسل و دفن و

بدون سایبان و ... وای زینب

قبله‌نما

به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم

بخند تا که منم خنده‌ای دوباره کنم

 

اگر اجازه دهی لااقل برای تنت

کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم

زینب (س)

ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو

تربیت‌یافتۀ دامن زهرایی تو

 

زینب قامت دین، زیور رخسار شرف

مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو

 

گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی

خانۀ فاطمه را شمع دل‌آرایی تو

چهل روز

صبح آمد و خورشید نتابید چهل روز

همراه من آمد سر خورشید چهل روز

 

من تشنۀ لبخند تو بودم ولی ای عشق

جز غصه بر این تشنه نبارید چهل روز

خاکستر خیام

زینب گریست نام به آتش کشیده را

فریاد زد پیام به آتش کشیده را

 

با چشم‌های غمزدۀ خود نظاره کرد

گلزخم‌های کام به آتش کشیده را

بنویس

بنویس روی صفحه قلم، آه کربلا

آتش گرفت باز دلم، آه کربلا

 

دوری، شکستگی، دل پرخسته از همه

خیره به قاب عکس حرم، آه کربلا

دو کبوتر

کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم

باز هم باعث خشنودی مادر بشویم

 

نکند دیر شود لحظۀ پرواز از خاک

کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم

مستطیع‌تر

میدان عاطفه ز حماسه وسیع‌تر

دست حماسه از همه دستان رفیع‌تر

 

چون عشق و اقتدار به‌هم می‌دهند دست

اقدامشان ز خیل دلیران سریع‌تر

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×