دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در به در

سال‌ها هست که من دربه در اربابم

سال‌ها هست که او در پی کارم باشد

 

همۀ مردم دنیا اگرم ترک کنند

چه خیال است که ارباب کنارم باشد

 

تشریف پادشاهی

زینب که سینۀ او، خود مدفن حسین است

روحش چنان لطیف است، گویا تن حسین است

 

یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!

دست سنان و اخنس، بر دامن حسین است

 

بعد تو، من شعله شدم، سوختم

گرچه در آغوش کشیدم تو را

گریه چنان شد که ندیدم تو را

 

اکبر و اصغر همگی کوثرند

لیک من تشنه گزیدم تو را

 

چشم تو و مشک خالی عباس

به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم

قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم

 

و ما که در پی خورشید نیزه‌ات بودیم

شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم

 

روح غنچه

به گاهواره‌ات ای هرم التهاب بخواب

تو خانه‌زاد غمی، لحظه‌ای بخواب بخواب

 

تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد

بخواب در برم ای روح سبز آب، بخواب

 

سفرۀ زمین

سماع را یله کن دست و آستینت را

بزن به خاک زمان، سفرۀ زمینت را

 

هنوز رنگ شفق صبح و شام خونین است

ز بس به سیلی و ناخن زدی جبینت را

 

مصحف صد پارۀ زینب

 

دست دلم باز به دامان توست

منتظر جوشش احسان توست

 

گفت پیمبر به تو ‌ای نور عین

جنت حق، وقف محبان توست

 

لطف حسین

دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم

غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم

 

هجران کشیده ایم، گناهی نکرده‌ایم

از دوری نگار پر از درد غربتیم

 

بند دوم از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی

به جز تو از همۀ کوفه با تو کیست؟ حسین!

دگر امید تو در زندگی به چیست؟ حسین!

 

کدام عاطفه مصباح راه سرخت گشت؟

که در سفینۀ عزمت درنگ نیست، حسین!

 

بند اول از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی

چکاد آیۀ «و الشمس و الضحی» است حسین

نماد مجمل تفسیر «هل اتی» است حسین

 

اگر چه زادۀ «کیف بشر علی» است، ولی

حدیث فلسفه‌اش از بشر جداست حسین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×