دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هجوم لشکر به جانب خیمه‌گاه و توجه امام به ایشان

بانگ واویلا شد از اهل حرم

تا به عرش کبریایی دم به دم

 

لشکر اندر شیون و طفلان غمین

نالۀ زینب شنیدی شاه دین

 

در نهضت پیشوای آزادگان و مرثیت اهل بیت آن امام همام
سلیمان عشق

نازم آن زنده شهیدی که بر داور خویش

سازد از خون گلو تاج و نهد بر سر خویش

 

تا دهد صبح ازل هدیه به سلطان ابد

به سر دست برد نعش علی اکبر خویش     

 

سرجوش معانی

ای سخن از داغ تو مقتل شده

بین تل و تیغ معطّل شده

 

ای نفست رونق سنگ‌آوران

داعیۀ نیزه‌‌به‌جنگ‌آوران

 

ماه، در کسوت سقا به میان آمده است

مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند

 

گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت

مست بی دست

آغاز کردم شعر خود را با اباالفضل اذن ورودم در غزل شد یا اباالفضل

 

هر مشکلی از دید من سهل است تا هست مشکل گشای مردم دنیا اباالفضل

روی تو جلوه بر رخ مهتاب داده است

یا والقمر! والشمس! مزمل! اباالفضل! ای قبله‌گاه شاعر بیدل، اباالفضل! الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل! یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل!

 

حضرت دریا

بین صحرای عطش حضرت دریا آمد

مشک بر دوش سبک بال و تنها آمد‌

شاه شمشاد قدان سرو معلی آمد

ماه کامل شدۀ آل قمرها آمد‌

آنچه خوبان همه دارند به یک جا آمد

آیینۀ تاریخ ز تکرار تو مانده

خوب است غزل‌ها همه با نام تو باشد

در وصف نگاهی که پر از دام تو باشد

 

امروز اگر آمده‌ام تا که بمانم

یعنی دل من خواسته که رام تو باشد

العطش از عمق جان نیزه‌ها برخواست

آه، آبت کرد نام آب آور داشتن چون که محکوم است هر ساقی به ساغر داشتن

 

العطش از عمق جان نیزه‌ها برخواست تا کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن

ماه خنده رو

حتی نرنجاند از خودش یک مشت ترسو را بخشید از روی سخاوت دست و بازو را

 

تا خاطراتی را نهان سازد، بر آن می‌گشت پنهان بسازد از برادر زخم پهلو را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×