دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمی‌خواهم

گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است

گاهی دچار غصۀ هجران شدن خوب است

اصلاً در اینجا بی‌سر و سامان شدن خوب است

وقتی وصالی نیست، پس گریان شدن خوب است

 

او غصه‌دار روضۀ شیب الخضیب بود

وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم

وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم

 

وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است

امشب عزای اشرف اولاد آدم است

 

از دست نوکرهات مرهم را نگیری

یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری

سینه‌زنی و شور و ماتم را نگیری

 

خیلی میان روضه‌هایت سود کردیم

یک موقع از ما روضه و غم را نگیری

 

گریه برای روضۀ کرب و بلا کم است

باید شکست ساغر و از می ‌وضو گرفت

باید ز دست بانی باده سبو گرفت

 

از عرش آمده است، زمین آبرو گرفت

هر عاشقی که بادۀ خود را از او گرفت،

 

لطف حسین

دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم

غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم

 

هجران کشیده ایم، گناهی نکرده‌ایم

از دوری نگار پر از درد غربتیم

 

مرهم

یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری

سینه‌زنی و شور و ماتم را نگیری

 

خیلی میان روضه‌هایت سود کردیم

یک موقع از ما روضه و غم را نگیری

 

لطف کریمان

عاشق فقط به دیدۀ گریان دلش خوش است

هجران زده به حال پریشان دلش خوش است

 

عشق است هرچه را بپسندی برای من

دلداده‌ات به غربت و هجران دلش خوش است

 

مدحش از من که بر نمی‌آید

           

امشبم را سحر نمی‌آید خواب در چشم تر نمی‌آید مدحش از من که بر نمی‌آید چون سکینه دگر نمی‌آید

 

دختر شاه، گوهر نایاب بی قرینه، درست مثل رباب

 

از یمن قدومش شده در عرش هیاهو

 

امشب ز دل میکده پیمانه رسیده

جبریل خبر کرده که دردانه رسیده

 

هرکس که به پشت در میخانه رسیده

از زیر لبش نالۀ مستانه رسیده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×