دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
مگو از ماجرای قتلگاهش

به روی نیزه شد سرها، دوبیتی!

چه آمد بر سر مولا، دوبیتی؟

 

مگو از ماجرای قتلگاهش

شکستی قلب زهرا را، دوبیتی!

کوتاه سروده
یک جرعه آتش

الهی! باغ گل‌ها از فراتش

به آبی بستگی دارد حیاتش

 

دل دریایی‌ام را شعله‌ور کن

بنوشم از عطش یک جرعه آتش

کوتاه سروده
دلم آتش گرفت از هرم آهت

شکفتم مثل گل با هر نگاهت

دلم آتش گرفت از هرم آهت

دعا کردم که با لب‌های خشکم

بمیرم در کنار قتلگاهت

کوتاه سروده
دویدم...

پرید از جا دلم، آخر دویدم

برای خاطر خواهر دویدم

 

به شوقت دست و پا گم کرده بودم

پی آب آوری با سر دویدم

حقیقت مظلوم

ماه محرم است و دلم باغ پرپر است

در چشم من، دوباره غمی سایه گستر است

 

ماه محرم است و دو چشم غریب من

با داغ بی بدیل تو ای سرخ! همسر است

کوتاه سروده
عطش

عطش آتش به دل جا می‌گذارد

قدم بر روی لب‌ها می‌گذارد

 

مگر عبّاس آب آور عطش را

به حال خود رها وا می‌گذارد

آنان هفتاد و دو تن بودند

میزبانان   به دعوت باطل رفتند میزبانان به بیعت آذوقه دلقکی بر شمشیر خلیفه می‌رقصید پریشانی در کوفه فراوان بود قوس قامت بیهودگان   به التزام تملق، حیات داشت چشمان سمج خداناپرستان   به پایداری شب اصرار داشت

کوتاه سروده
خیمه‌هایت

عطش، آتش، تب کرب و بلایت

فقط یک گوشه‌ای از ماجرایت

خدا قسمت کند آتش بگیرد

دل من هم شبیه خیمه‌هایت

سربسته بگویند...

پیغام خلیل است به بت‌ها و تبرها؟ یا باز ابابیل برافراشته پرها؟ فریادِ که پیچیده در این کوی و گذرها؟ «از مکه خبر آمده، داغ است خبرها باید برسانند پدرها به پسرها»

دیر راهب

بعد شهر بعلبک آل زیاد

راهشان در دیر راهب اوفتاد

 

کهنه دیری در درونش راهبی

شعله‌های طور دل را طالبی

در تنور

امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور

حال و هوای نافله پیداست در تنور

 

دیگر زمین مکبّر یاران صبح نیست

امشب نماز یار فراداست در تنور

زبان حال امام سجاد (ع) در اسارت
هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم

آیینه زاده‌ام که اسیر سلاسلم

هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم

 

ما را زدند مثل اسیران خارجی

دارم هزار راز نگفته در این دلم

 

چشم همه به سمت زنان یا به نیزه‌هاست

غمگین‌ترین سوارۀ مجروح محملم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×