دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شاهد افروختن

ای تو شمع انجمن امّ‌البنین

شاهد افروختن امّ‌البنین

 

ای ز بعد فاطمه چون فاطمه

از برای بوالحسن امّ‌البنین

کوه نجات

ای دل بپا کن بار دیگر میهمانی

از ما پذیرایی نما با روضه‌خوانی

 

مائیم و چشم ابری و سودای باران

امشب بیا لطفی نما بر حال یاران

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند ششم

زینب تمام بار جهان را به دوش داشت

داغ کبوتران جوان را به دوش داشت

 

بغض هزار ابر سترون به شانه‌اش

اشک هزار رود روان را به دوش داشت

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند دهم

 آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام

مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام

 

برگشته‌ام بدون برادر، ازین سفر

برگشته‌ام شکسته و اندوهگین، سلام

خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را

غصه دارد ماه باشی، ماه نشناسد تو را

راه باشی و مسیر راه نشناسد تو را

 

سخت‌تر اینکه تو بشناسیش روی نیزه‌ها

خواهرش باشی، ولیکن … آه! نشناسد تو را

بانوی ستوده

جهان ز مولد زینب چو خویشتن آراست

عنایت ازلی جلوه کرد از چپ و راست

 

زنی چگونه زنی فخر عالم و آدم

زنی که چون پدر و مام عروه الوثقی است

 

ولیّه الله و عین‌الله و لسان الله

زنی بزرگ که الگوی دانش و تقوا است

بازگشت اهل بیت به مدینه و حالات امّ‌البنین (س)

عبد صالح پسر شیر خدا

دانش‌آموز دبستان وفا

 

خاکسار قدم آل الله

پاسبان حرم آل الله

 

آه ای غربت بی‌نهایت

آسمان، مات و مبهوت مانده­ است در سکوت مه­‌آلود صحرا

یک بیابان عطش گشته جاری، پای دیوار تردید دریا

 

غوطه­‌ور مانده در حیرت دشت، پیکر مردی از نسل توفان

مردی از تودۀ  خون و آتش، مردی از تیرۀ روشنی­‌ها

گُل خورشید

سبز شد سری بر نی، روبروی چشمانش

جان گرفت شعری تر، در گلوی چشمانش

 

شیهه‌­ای کشید و تاخت، روی شانه­‌های دشت

ذوالجناح خونینِ جستجوی چشمانش

از عشق و خون

بال فرشته بود که می‌ریخت بر زمین

وقتی‌که آفتاب

فرود آمد

در باران نیزه

دریا تمام سوز لبش را به آب داد

صحرا به تشنگان، قدح آفتاب داد

 

مردی سوار آب، به دریا سلام کرد

باران نیزه بود که او را جواب داد

کوتاه سروده
آرزو

چو پیدا کرد در خود یاس را آب

نفهمید آن همه احساس را آب

 

چه نومیدانه آن دم آرزو کرد

لب خشکیدۀ  عبّاس را آب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×