منتظر بودم
محمد مهدی دژپسند
منتظر یک اتفاق خارق العاده، منتظر بودم تا رسیدن آن روز، آن روز که نسیمی خرق عادت کرد، نسیمی که بوی گل محمدی میداد یا بوی سیب یا شاید بوی یاس؛ اصلا آن نسیم بوی خود خدا را میداد. نسیمی که از جانب آن کاروان میوزید. کاروانی که با تمام کاروان هایی که بدون نگاهی میگذشتند از من، متفاوت بود.