هر شکوفهای وامدار توست ای بهار تکرار شدنی
حمیده کاشیان
ماندهام که کدام واژه را اول سطر بگذارم:
مادر ، بهار ، شبنم ،اشک
ندای تو در گوشم میپیچد که فرزندت را صدا میزدی
و
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
ماندهام که کدام واژه را اول سطر بگذارم:
مادر ، بهار ، شبنم ،اشک
ندای تو در گوشم میپیچد که فرزندت را صدا میزدی
و
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
گرچه نام بهار تداعیکننده تازگی و زندگی است و یادآور نور و شادابی و هر آنچه زیباست و دوستداشتنی؛ اما امسال بااینکه میگویند بهارشده است، نشانی از آن نمیبینم.
آنچه محسوس است بهارِخانه علی (ع) است که میپژمرد و غنچه ناشکفته بوستان اوست که پرپرمیشود.
همه چهارده معصوم (ع) از یک نور واحد خلقشدهاند و از جهت وجودی و مقام ولایت تکوینی یکسان هستند و امامت هر یک از امامان (ع) به امر الهی بوده است و اگر امتیازی برای امامی نسبت به امام دیگر در احادیث یافت میشود، به خاطر این است که هرکدام از امامان معصوم (ع) طبق شرایط خاص زمانه، بهترین رفتار و روش انجام دادند...
امام حسن مجتبی (ع) در مورد لیاقت برادرش حسین (ع) برای امامت ودیگر چیزها در آخر عمر شریفشان سفارشهایی به محمدحنفیه کردند که در ادامه آن را میخوانید...
نگه داشتن حرمت عزداری و غم های مردم حرکتی انسانی است که در تمام دوران ها و در جای جای می توان نمونه آن را دید در ادامه به نمونه عزاداری مردم ایران و به تاخیر انداختن جشن نوروز برای عاشورا اشاره می کنیم...
با اندکی تامل در روایات و تاریخ می توان دریافت که مختار مورد تایید امامان شیعه بوده است و روایات مخالف را امویان درآوردند تا از قلب شیعه دورش کنند.
امام حسین (ع) با ذکر جمله «خیر منّی»، مرتبه والا و شأن رفیع حضرت زهرا (س) را ترسیم میکند و او را بهتر از خود شمرده و فضیلت عظمتش را یادآوری مینماید..
در منابع اهل سنت هم نسبت به مختار احادیثی آمده است و سعی در نفی و بدگویی مختار کرده اند.
شاید تنها کسی که حرفهایش را به او زد، من بودم. غربت از واژه واژه جملاتش میچکید و من هرلحظه لبریز از این کلمات میشدم.
هرشب سر یک ساعت مشخص، بیرون از شهر قرارمان بود. فکرش را بکن باید از همان کوچههایی میآمد که فاطمه از آنها میگذشت بعد مدام با خودش فکر میکرد شاید اینجا بوده، یا کمی آنطرفتر، شاید همین دیوار، شاید....
اینروزهای دم عیدی حال و هوایش که کربلایی میشود، باد هم که میوزد بوی تربت تو را میپراکند، باران که میبارد طعم آبهای سقاخانهی حرم عباس را میدهد، ابرها شبیه سایهبانهای حرمت میشوند و خورشید بخش کوچکی از گنبد طلاییات میگردد و اینگونه میشود که ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همه دست به دست هم میدهند تا دل من هرلحظه بیشتر در این قفس تنگ فاصلهها احساس خفگی کند.
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×