دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غم عشقت بیابان پرورم کرد

من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم

من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم

 

نمی‌دانم کجایی هستم، اما خوب می‌دانم

هوایی هستم و آواره‌ای در مرز مهرانم

اربعین، ذی الحجۀ عشاق در کرب و بلاست

اربعین، ذی الحجۀ عشاق در کرب و بلاست

بستن احرام با پیراهن و شال عزاست

 

بر تمام خلق از شش گوشه رحمت می‌رسد

چرخش عالم به غیر از حول‌ این محور خطاست

هرکس حسینی شد اسیر اربعین است

عاشق کماکان در مسیر اربعین است

از هر کجا باشد سفیر اربعین است

 

آه و دم مولا نباشد آدمی‌نیست

پس آدمیت سخت، گیر اربعین است

 

شد صفا شهر نجف، مروه شده کرببلا

خوب و بد پشت سر قافله راه افتاده

هر که شد عاشق‌ این سلسله راه افتاده

 

نامسلمان و مسلمان به حرم می‌آیند

هر زن و مرد ز هر فاصله راه افتاده

داغ جگر سوز

من گریه برایت نکنم می‌میرم

یک روز صدایت نکنم می‌میرم

 

من داغ جگر سوز غریبی تو را

با اشک روایت نکنم می‌میرم

 

سفرۀ اکرام

لب تشنه‌ای و از لب نی کام برده‌ای

با کربلا دل از همه ایام برده‌ای

 

آب فرات و آب حیاتند تشنه‌ات

آب بقاء را تو لب جام برده‌ای

این مروه‌های با صفا را می‌شمارم

دارم غریب و آشنا را می‌شمارم

 این خیل مشغول عزا را می‌شمارم

 

هی خواب می‌بینم پیاده در طریقش

در جاده دارم تیرها را می‌شمارم

غمگین‌ترین صدا

نشسته‌ام به مزارت نه بر مزار خودم

سیاه پوش تو‌ام نه که سوگوار خودم

 

تو زیر خاکی و من خاک بر سرم ریزم

که سینه چاکی و من خاک بر سرم ریزم

قومی‌پیاده بر حرم یار می‌روند

ای حامیان مکتب هل من معین سلام

جاماندگان قافلۀ اربعین، سلام

 

قومی‌پیاده بر حرم یار می‌روند

حسرت کشان قبر‌ امام مبین سلام

دلتنگ

عمری‌ست که دلتنگ توأم، می‌آیم

مولا! به غریبی‌ات قسم می‌آیم

 

از صحن نجف دوباره ان‌شاء‌الله

با پای پیاده تا حرم می‌آیم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×