دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کشتۀ اشک، چه داریم برایت بدهیم؟

ای غبار حرمت تاج سر نوکرها

نوکری‌ات شده تنها هنر نوکرها

 

 با بی انت و امی ‌یا اباعبدالله

به فدایت همه مادر پدر نوکرها

راه عشق

راه عشق است ‌این و راه ساده نیست

برنخیزد هرکسی آماده نیست

 

جاده‌ای گلگون‌‌تر از دل‌های پاک

مرکبی جز عشق در ‌این جاده نیست

دلم به رحمت اولاد فاطمه گرم است

نگاه کن چقدر روضه‌ها اثر دارند

برای قافلۀ شب زده، سحر دارند

 

خوشا به حال کسانی که در هوای حسین

همیشه و همه جا دیدگان تر دارند

هیئت و روضه زیارتگه رندان بلاست

هر چه خوبی است تو داری و به آن محتاجم

آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

 

تو اباصالحی و من پسر این پدرم

عمل صالحم افزون، که بدان محتاجم

خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند

گاه باید شام را با دیدۀ تر سر کند

گاه باید روزها را دیده بر در سر کند

 

حالت از کربلا جا مانده گاه اینگونه است

کودکی که دور از دامان مادر سر کند

آهن ربای شش گوشه

دلم به خاطر زوّار ساده راه افتاد

برای اینکه شود استفاده راه افتاد

 

رسید با گذر دیگری به مرز خودش

اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد

دیار شیدایی

کنون که بال زدم در دیار شیدایی

مسلم است برایم تو نیز اینجایی

 

چه کربلاست که وقتی خداست زائر آن

تو در معیت اجداد خویش می‌آیی

هم‌قدم قافله

دلخونم از این فاصله، خواهم آمد

من هم‌قدم قافله خواهم آمد

 

با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه

با پای پر از آبله خواهم آمد

غمگین‌تر از باد و باران

دلخون تر از ابر و طوفان، غمگین تر از باد و باران

مانده به راه برادر، تنهاترین چشم گریان

 

در موج خون نیمه باز است، چشمی ‌که جانی ندارد

پیراهنی غرق خون را، بر سینه اش می‌فشارد

 

جا نماندم

حالا که دیگر جا نماندم اربعین را

می‌بوسم از جان جای جای این زمین را

 

این خاک که این روزها بوسیده در راه

صحن کف پاهای یاری نازنین را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×