دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سالار اربعین

ای موی پُر ز خون و سیاه تو راز شب!

وی مقتدای من تو به راز و نیاز شب!

 

باور نداشتم من غمگین ز روزگار

کاندر کنار قبر تو خوانم نماز شب

 

سلام بر حسین

 

سلام بر تو و اصحاب باوفات! حسین!

که ریختند سر و جان به خاک پات، حسین!

 

مجاهدان شهیدی که با فداکاریعلم

زدند به صحرای کربلات، حسین!

خطبۀ شب عاشورا

 

جانا! ببوس کوی امام غریب را

وآن گه برای خطبه ندا کن خطیب را

 

تا خوانَد او به جمع غلامان این امام

غم‌نامه‌ی شهادت حرّ و حبیب را

چراغ کاروان

 

وقتی که قلب خاتم پیغمبران شکست

از داغ آفتاب، دل آسمان شکست

 

عبّاس بود قافله‌ی عشق را چراغ

دردا! چراغ روشن این کاروان شکست

احرام اشک

وقتی به سوی دوست، سفر می‌کنیم ما

با نام دوست، زمزمه سر می‌کنیم ما

 

ماه محرّم آمد و ماه عزای او

 ایجاد را به ناله، خبر می‌کنیم ما

 

 

ایثار زینب

 

آنان که رزق عاقل و دیوانه داده‌اند

ما را حواله بر در این خانه داده‌اند

 

پروانه شو که در حرم عشق اهل بیت

پروانه‌ی طواف به پروانه داده‌اند

مه‌پارۀ گهواره

ای حرمله! بر خاک فکندی گهرم را

خون ساختی از کشتن طفلم جگرم را

 

پرپر بزند پیش دو چشمت پسر تو

کآتش زدی از تیر سه‌پر، بال و پرم را

 

وداع از قتلگاه

بسته‌ام بار سفر از کویت

سر نداری که ببوسم رویت

 

کاش! می‌شد همه شب با سر تو

چون نسیمی که وزد بر مویت،

 

دل سوزان

اى حسین! اى که روان است به فرمان تو آب!

 می‌خورد عشق ز سرچشمه‌ی عرفان تو آب

 

این که سرسبز بُوَد تا ابدیّت اسلام

 این چمن می‌خورد از خون شهیدان تو آب

 

موج عطش

 

در خیمه‌ها به پا شده غوغاى آب؛ آب

 دل‌هاى تشنه است ز سوداى آب؛ آب

 

لب‌تشنه‌ایم بر لب دریاى آب و نیست

 ما را نصیب، غیر تماشاى آب؛ آب

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×