دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تشریف پادشاهی

زینب که سینۀ او، خود مدفن حسین است

روحش چنان لطیف است، گویا تن حسین است

 

یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!

دست سنان و اخنس، بر دامن حسین است

 

تشنگی

لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است

یک روز ِ محرم نشوند این رمضان‌ها

 

سورۀ انسان

دل را مقیم درگه جانان نوشته‌اند

ما را غلام حضرت سلطان نوشته‌اند

 

آتش ز سوز سینۀ ما آفریده شد

چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته‌اند

 

مرهم

یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری

سینه‌زنی و شور و ماتم را نگیری

 

خیلی میان روضه‌هایت سود کردیم

یک موقع از ما روضه و غم را نگیری

 

اینکه ما نوکر شدیم از ربنای فاطمه است

خانه‌ای که سردر آن جای چوب پرچم است

چارچوبش تکیه گاه بانویی قامت خم است

 

هم چو سلمان‌ اندرونی رفتن این خانه‌ها

رزق هرکس نیست، حرف محرم و نامحرم است

 

لذت مستانه

در خشکسالی‌ام به گلستان رسیده‌ام

قحطی زده به رحمت باران رسیده‌ام

 

عمری است غرق لذت مستانه بوده‌ام

امشب ببین که زار و پشیمان رسیده‌ام

 

کوچه‌های روضه

در کوچه‌های روضه به اقبال می‌رسیم

داریم می‌رسیم، اگر کال می‌رسیم

 

یک ماه، نه دوماه، نه در گریه برحسین

داریم به نتیجۀ یک سال می‌رسیم

 

شکر خدا هنوز هوایی این غمم

از بقچۀ قدیمی ترمه برای تو رفتم که طاق شال عزا را بیاورم حال دل شکستۀ من خوب می‌شود از زیر تیغه‌های علامت که بگذرم

 

سورۀ لب تشنه

داری هوای هیئت‌مان می‌کنی حسین لبریز از فضیلت‌مان می‌کنی حسین

داری به سمت هیئت‌مان گام می‌زنی دل آشنای غربت‌مان می‌کنی حسین

احرام گریه

 

فصل اشک و سوز و و آه از پردۀ دل می‌شود

باز چشمانم به رنگ سرخ مایل می‌شود

 

باز هم روح الامین مرثیه خوانی می‌کند

کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل می‌شود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×