دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شیشۀ حلم

لشکری هم‌راه حرّ بن یزید

بهر استقبال شه از ره رسید

 

دید شه از قوم، احساس عطش

از عطش مشرف همه بر حال غش

 

اوّلین قربانی

ای سلام‌‌الله بر جان و تنت!

اشک و خونم، هر دو وقف دامنت

 

سر به زیر تیغ و چشمم سوی تو

نقد جانم رو‌نمای روی تو

 

نایب خاص

 

نایب خاص امام بی‌عدیل

مسلم، آن پور برومند عقیل

 

مسلم، آن بر شاه دین، نایب‌مناب

چون علی بهر رسول مستطاب

نجل عقیل

اشک ما جاری است هم‌چون سلسبیل

در عزای مسلم، آن میر جلیل

 

داستان مسلم آمد تا به یاد

آتش اندر سینه‌ی من اوفتاد

 

عاشقی دیگر

 

باز خواهم شورشی از سر کنم

شرح حال عاشقی دیگر کنم

 

«هانی بن عروه» کز انصار بود

دوّمین سرباز آن دربار بود

 

پروانگان سوخته

 

ای هواخواهان جان‌باز حسین!

هم‌دم و هم‌راه و هم‌راز حسین!

 

ای ز جان‌بگْذشتگان کربلا!

ای به خون‌آغشتگان کربلا!

وصف هفتاد و دو تن

 

بر سرم افتاده هفتاد و دو شور

در دلم افتاده هفتاد و دو نور

 

می‌سزد هر لحظه هفتاد و دو بار

بر لب آرم وصف هفتاد و دو یار

بستان عشق

چون به دشت کربلا، سلطان عشق

مانْد تنها در صف میدان عشق

 

لشکر غم، حمله‌ور از شش طرف

دشمنان از چار جانب بسته صف

 

 

بزم‌آرا

بزم‌آرای قضا در کربلا

چون صلا زد عاشقان را بر بلا

 

تشنگان باده‌ی جام الست

آن بلا‌جویان مست می‌پرست،

 

عهد نخست

بود در پیمان حق، آن شاه عشق

تا زند در کربلا، خرگاه عشق

 

شه به پیش و هم‌رهان او ز پی

چون «بنات‌النّعش»، دنبال جدی

 

عبیرافشان

ای زمین کربلا! دل‌شاد زی

تا قیامت زآن سبب، آباد زی

 

قبّه‌ی عزّت به گردون کن بلند

هم بر آن پیرایه، مهر و ماه بند

 

مدفن قربانیان

شه فرود آمد به دشت کربلا

گفت پس با آن زمین پُربلا:

 

ای زمین! ای تربت عنبرسرشت!

ای به رتبت، برتر از خاک بهشت!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×