دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سرت کو؟

سرت کو سرت کو که سامان بگیرم

سرت کو سرت کو به دامان بگیرم

 

سراغ سرت را من از آسمان و

سراغ تنت از بیابان بگیرم

بوسۀ تیر

صحبت از داغ تو بابا جگری می‌خواهد

لب خشک از عطش و چشم تری می‌خواهد

 

آمدی باز سوی خیمه و با خود گفتم

نوجوانی است که مهر پدری می‌خواهد

طاووس خیمه

«هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم»

هر گه نظر به روی تو کردم جوان شدم

 

طاووس خیمه پیش پدر راه می‌روی؟

گفتی اذان و مست من از این اذان شدم

پهلوی تو

بخوان به گوش سحرها اذان علی‌اکبر

بخوان دوباره برایم بخوان علی‌اکبر

 

لب ترک ترکت را به هم بزن اما

تکان نخور که نپاشد جهان علی‌اکبر

 

بیشتر زدند

تا لاله‌گون شود کفنم بیشتر زدند

از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند

 

قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود

گفتم که زاده‌ی حسَنم بیشتر زدند

دل‌تنگی

گاهی دلم برای پدر تنگ می‌شود

دلگیر از این زمانه‌ی نیرنگ می‌شود

 

اینجا کسی یتیم‌نوازی نمی‌کند

اینجا نصیب صورتمان چنگ می‌شود

تصویر پیغمبری

من ناز را در چشم شهلایت کشیدم

پس عالمی را مست و شیدایت کشیدم

 

عیسی بن مریم را کنار جا نمازت

مات نفس‌های مسیحایت کشیدم

مثل غزل

مثل بهار مثل غزل آفریدمت

شعری شدی و با کلماتم خریدمت

 

می‌خواستم ببینم اذان صدات را

امّا چه دیر مثل همیشه رسیدمت

 

عیسای من

گهواره خالی می‌شود با رفتن تو

دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو

 

حتی خدا با ماندنت راضی نمی‌شد

عیسای من قربان بالا رفتن تو

 

امام‌زاده

بالا نشسته است که پیغمبرش کنند

کوچک‌ترین امامِ همین منبرش کنند

 

مثل امام‌زاده‌ی شش ماهه می‌شود

عمّامه‌ی سیاه اگر بر سرش کنند

ارثیۀ آفتاب

بالاترین محله پرواز جاش بود

خورشید از اهالی صبح نگاش بود

 

خال لبش که ارثیه آفتاب‌هاست

یک آسمان ستاره قطبی فداش بود

سیزده حسن

از تنم چند تن درست کنید

بی‌سر و بی‌بدن درست کنید

 

سنگ را بر تنم تراش دهید

تا عقیق یمن درست کنید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×