دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از دل زهرایی آقا خجالت می‌کشم

بی حیایی پیکر دین مرا فرسوده است

غفلت از صاحب زمان بر درد من افزوده است

 

از دل زهرایی آقا خجالت می‌کشم

آن قدر از معصیت کردن دلم آلوده است

پیلۀ عشق

از جهان گر چه به جز غصه ندیدیم حسین

غم و اندوه شما باز خریدیم حسین

 

شیوۀ چشم شما بود به دل آتش زد

چقدر از غمتان داغ کشیدیم حسین

شبنم مقدس

این بیرق و سیاهی ماتم مقدس است

آب و هوای تکیه برایم مقدس است

 

اشک برای تو به خدا ارث مادری ست

این قطره‌های جاری شبنم مقدس است

نوبت گریه

چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم

رسیده نوبت گریه دمیده ماه محرم

 

چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایۀ پرچم

کنار حضرت زهرا نشانده‌اند مرا هم!

 

زائر تو هر قدم گریست

نام حسین را که نوشتم قلم گریست

اول قلم گریست سپس دفترم گریست

 

هرچند باعث همۀ گریه‌ها غم است

اما همین که داغ تو را دید غم، گریست

معجزۀ بی مثال توحید

حسین آیینه دار جمال توحید است

حسین جلوه نمای جلال توحید است

 

حسین منحصرا واصل الی الحق است

حسین مظهر تام کمال توحید است

گدایی کردن حاتم

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است

چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است

 

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه‌ها

هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است

بهشت، این همه لطف و صفا کجا دارد؟

عجیب هیئت تو بوی کربلا دارد

چقدر حال و هوای حرم صفا دارد

 

میان روضۀ تو بوی سیب می‌آید

و بعد، رایحۀ قتلگاه را دارد

غمخانۀ احمد

همرهان بار گشایید که مقصد اینجاست

به خدا قتلگه آل محمد اینجاست

 

کربلایی که شنیدید ز جدم، همه دم

خود گواه است، که غمخانۀ احمد اینجاست

 

نذر حسین

در سینه، نیتم همه‌اش نذر تو حسین

حال عبادتم همه‌اش نذر تو حسین

 

خرده فروش نیستم و عمده می‌دهم

یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست

برای گریۀ مان حال روبراهی هست

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد

تو گریه می‌کنی آنقدر که نگاهی هست

برای بردن اصغر غزال‌ها جمع‌اند

به آه، دود دلش را به آسمان می‌داد

به سینه می‌زد و تنها سری تکان می‌داد

 

شنید کرببلا، چشم او سیاهی رفت

فقط به این تن بی جان، حسین جان می‌داد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×