دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
راه کربلا

بگیر تو دستت سر و سامونمو

ر‌ها نکن حال پریشونمو

فدات بشم، فقط یه بار نگام کن

منم وسط می‌‌‌ذارم این جونمو

 

جود بی انتها

ای عزیز خدا، امام زمان

صاحب روضه‌ها، امام زمان

 

بر سر و سینه می‌‌‌زنی ‌ای وای!

فرق او شد دو تا، امام زمان

 

دل شعله‌ور

 

از شرار دل من چشم ترم می‌سوزد

دل من بیشتر از زخم سرم می‌سوزد

 

مثل نخلی که فتاده است کنار دریا

دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد

 

بابا بگو...

از تو سر و ز مادر من سینه‌ای شکست

تا صبح حشر بر سر و بر سینه می‌‌‌زنم

جدم که نیست در بر تو، مادرم که نیست

دارم به جای چند نفر سینه می‌‌‌زنم

 

گویا جواب کرده طبیبت حسین را

بابا بمان که هستی زینب فدای تو

گویا نوشته‌اند شهادت برای تو

 

مانند روز آخر زهرا شدی پدر

قالب تهی مکن که نبینم عزای تو

 

حیدر بی مثال عاشورا

چشم‌های به رنگ خونت را

بر پرستار خود کمی وا کن

دل من شور می‌‌‌زند بابا

گریه‌های مرا تماشا کن

 

بزم عدو

از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت

من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت

 

«ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم»

جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت

 

نه تنها عید ما، عید حسین است

 

چه زود از دست ما ماه خدا رفت

مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت

مه احیا مه شب زنده‌داری

مه روزه مه صدق و صفا رفت

 

مثل محاسن تو شده گیسویم سپید

 

آرام دل ستاره هفت آسمان من

آتش مزن به هر قدم خود به جان من

 

آهسته‌تر برو که تماشا کنم تو را

دامن مکش ز دست من ‌ای مهربان من

 

صفای باران

 

بر سینه طراوت بهاران بخشند

بر دیدۀ ما صفای باران بخشند

 

تا عید سعید فطر اعلام شود

یکباره گناه روزه داران بخشند

 

امیدِ چشم تر

ای خیر نالۀ سحری، صاحب الزمان

از درد ما که باخبری، صاحب الزمان

 

ما ندبه‌های پشت سر مرکب توایم

پایان راه در به دری صاحب الزمان

نگار نازنین

مردم از دلواپسی بس که پریشان خاطرم

سایه‌ات تا بر سرم باشد، خدا را شاکرم

 

دیگر از امروز یک لحظه مشو از من جدا

تو شبیه کعبه باش و من شبیه زائرم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×