دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
داغ سقا

سرشته از غم زهرا گلش بود نگاه تار زینب قاتلش بود

نیفتاد از لبش نام حسینش اگر چه داغ سقا بر دلش بود  

حسینم وا حسینم

مزن آتش به جان ای نور عینم مخوان از ماه مَـقطُوع الیدَینم

چه شد در کربلا هستی زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم  

نام تو علی است

بر دور تو ماه تاب باید بخورد

بر صورت تو نقاب باید بخورد

 

هفتاد و دو صفحه عشق امضاش تویی

انگشت تو بر کتاب باید بخورد

هفتمین نور

ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت داده پیغمبر سلام

منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام

 

غروب سپیده

کوچک‌ترین امام مصیبت کشیده است

از بازماندگان غروب سپیده است

از بس که گریه کرده، سرش درد می‌کند

‌اندازۀ تمام حرم داغ دیده است

سرو باغ فاطمیون

مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه، در نظرت

 

سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت؟

مردی آمد ز خانوادۀ نور

باز هم طبع دل شکوفا شد

بزم عشق و طرب مهیا شد

مردی آمد ز خانوادۀ نور

مهر او در دل همه جا شد

مه نورانی

مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست مه نماز، مه روزه،  ماه ذکر و دعاست

مه عبادت پروردگار حیّ ودود مه محمد و ماه علی، مه زهراست

خورشید شیعه‌

ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم

بر علم مصطفی باب تو بود باب وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم

پنجمین حجت خدا

پنجمین حجت خدا، باقر مظهر ذات کبریا، باقر

قرّه العین حضرت سجاد چون پدر صاحب لوا، باقر

امام باقر یعنی بهشت

هلال ماه رجب! نـاز کن بـه ماه تمام ز یازده مـه دیگر تو را سلام سلام

سلام بر تو که در دامن تـو می‌تـابد فروغ حسن خدا از جمال چار امام

ولادت دو محـمد، ولادت دو عـلی کدام ماه، چنینش سعادت است و مقام؟

پنجمین معلم عالم

ای انس و جان محصّل دانش‌سرای تو وی نه سپهر گوشۀ دارالولای تو

پنجم وصی ختم رسل، باقرالعلوم کلّ علوم در نفس جان‌فزای تو

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×