دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مصباح هدی

مصباح هدی به کائنات است، حسین

فیاض جمیع ممکنات است، حسین

 

کان کرم و بحر عطا و احسان

یعنی که سفینۀ نجات است حسین

 

نوای عشق

 

آیینۀ حق‌نمای عشق است حسین 

در نای زمان، نوای عشق است حسین

 

بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف

فرهیخته ناخدای عشق است حسین

فُلک نجات

 

محبوب تمام کائنات است حسین

مصباح هدی، فُلک نجات است حسین

 

دین نبوی زنده شد از کشتن او

احیاگر ذکر صلوات است حسین

 

دلِ عشق

من نرد غم لیلی لیلا زده‌ام

دل‌خونم و چون لاله به صحرا زده‌ام

 

آن‌جا که سفینه النجاه است، حسین

دریا، دلِ عشق و من به دریا زده‌ام

 

محبوب قلوب

شیرازۀ دفتر حیات است، حسین

محبوب قلوب کائنات است، حسین

 

از قصۀ فطرسِ مَلَک شد معلوم

کوتاه‌ترین راه نجات است حسین

 

 

سفینه النّجاه

 

عقل بشر از درک تو مات است، حسین

نام تو کلید مشکلات است، حسین

 

در شأن تو این بس که رسول اکرم

فرمود: سفینه النّجاه است، حسین

 

گل پرپر

کسی چون من گل پرپر نبیند گلـوی پـاره اصغـر نبینـد

به دست خویش کندم قبر او را که این قنداقه را مادر نبیند

دو چشمم بود بر زخم گلویش

به قلبم حرمله تیـر خطـا زد گلـوی نـازک طفـل مـرا زد

دو چشمم بود بر زخم گلویش در دستش بسته بود و دست و پا زد

نفس تنگ

ز اشکم خون به قلب سنگ کردم نفس را در گلویم تنگ کردم

گرفتم دست خود زیر گلویت ز خونت صورتم را رنگ کردم

تیر کین

به حلقت تیر کین بنشست اصغر! تو را دادم چه زود از دست، اصغر!

خودم دیدم که این تیر سه شعبه نفس را بر گلویت بست، اصغر!

بهار گم شده

آهم برای آینه داری که گم شده است

یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است

 

تقویم‌ها خزان به خزان زرد می‌شوند

در جستجوی بوی بهاری که گم شده است

 

غیرت عباس

ولی زینب چه با احساس می‌خواند از آن بُحبوحۀ حساس می خواند

کنار قبر زهرا نیمۀ شب چقدر از غیرت عباس می‌خواند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×