دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بهشت من

عاشقی کردم که مجنونم کنند

خاک تو آغشته با خونم کنند

 

عشق تو باشد بهشتم یا حسین

تـرسم از این است بیرونم کنند!

شوق زیارت

محرّم، اشک و روضه، شور و هیئت

هوای پر زدن، شوق زیارت

 

اگر تا کربلا رفتی دل من

مشو راضی به کمتر از شهادت

برات کربلا

بر سینۀ خود می‌فشارم زانوی غم را

وقتی که بی تو باز می‌بینم محرم را

 

صاحب عزا با دست‌های خویش کوبیدی

بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را

دعوت از مولاست

هر که هست اهل ولا با ما بیاید کربلا

هر که میخواهد بلا با ما بیاید کربلا

 

هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده‌اند

می‌دهد مولا شفا، با ما بیاید کربلا

 

ما را شبیه جمع عزادارها کنید

آهی کشید، گریۀ ما را درآورید

ما را کشید و شال عزا را درآورید

 

ما داد مثل پیر جوانمرده می‌زنیم

وقتی صدای گریۀ ما را در آورید

داغ عشق

دور از حسین زندگی ما چه فایده؟

اصلا نفس بدون تو مولا چه فایده؟

 

هرگز شعار نیست دلم داد می‌زند

دنیای بی حسین، خدایا چه فایده؟

کیمیای نگاه

رمیده‌ایم، بیا و شکار کن ما را

به نوکری خودت اختیار کن ما را

 

به پای آبله دار پیادگان حرم

بیا به کشتی عشقت سوار کن ما را

 

قمر من

نگاه می‌‌کنم از هر طرف به دور و برم

پر است چهرۀ نورانی بنی هاشم

برای خاطر زینب خدا نگه دارد

علی اصغر و عباس و اکبر و قاسم

حسین آمده به کربلا

دلم گرفته باز ای خدا، آه

سوز بده سوز جگر مرا آه

تا به هوایش بشوم فدا آه

 

یا که شوم کشتۀ بی هوا آه

حسین آمده به کربلا، آه

قبله‌گاه دل

الا ای قبله‌گاه دل کجایی؟

محرّم شد، نمی‌‌خواهی بیایی؟

 

بیا یک بار تا دورت بگردم

بیا که مردم از داغ جدایی

غم حسین

مرا ببخش اگر که سلام یادم رفت

خراب روی تو بودم، کلام یادم رفت

 

مرا ببخش اگر که ز راه آمدی و

به پیش پای تو آقا، قیام یادم رفت

چای روضه، باطنا آب بقایم می‌‌شود

روزگاری می‌‌شود با گریه و غم زنده‌ام

من همین که مجلس روضه بیایم زنده‌ام

 

چند ماهی می‌‌شود چشم انتظارش بوده‌ام

با امید نوکری در محرم زنده‌ام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×