دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان

من الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی

حبیب رفت به میدان، چه رفتنی! چه قیامی!

 

سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان

هنوز در پی بویی که می‌رسد به مشامی

معجزۀ بی مثال توحید

حسین آیینه دار جمال توحید است

حسین جلوه نمای جلال توحید است

 

حسین منحصرا واصل الی الحق است

حسین مظهر تام کمال توحید است

گدایی کردن حاتم

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است

چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است

 

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه‌ها

هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است

فطرس کجاست تا ببرد این پیام را؟

من پیک عشق هستم و نامه بر حسین

اول فدایی حرم خواهر حسین

 

لب تشنه‌ام ولی نزنم لب به آب‌ها

سیراب می‌شوم فقط از ساغر حسین

 

بهشت، این همه لطف و صفا کجا دارد؟

عجیب هیئت تو بوی کربلا دارد

چقدر حال و هوای حرم صفا دارد

 

میان روضۀ تو بوی سیب می‌آید

و بعد، رایحۀ قتلگاه را دارد

غمخانۀ احمد

همرهان بار گشایید که مقصد اینجاست

به خدا قتلگه آل محمد اینجاست

 

کربلایی که شنیدید ز جدم، همه دم

خود گواه است، که غمخانۀ احمد اینجاست

 

هفتاد و دو امانت

اخرج الی العراق، که هرگز قرار نیست اینجا کنار حادثه غم پروری کنم

اخرج الی العراق، قرار است با سرم تا سال‌های سال فقط سروری کنم

 

اخرج الی العراق، به من وحی می‌شود، مبعوث این رسالت بی انتها منم

اعجاز من سری است که قرآن می‌آورد باید به نیزه باشم و پیغمبری کنم

 

نذر حسین

در سینه، نیتم همه‌اش نذر تو حسین

حال عبادتم همه‌اش نذر تو حسین

 

خرده فروش نیستم و عمده می‌دهم

یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین

دست نیاز

من از قبیلۀ دردی کشان پر دردم

که در هوای نگاه نگار می‌گردم

 

دوباره دست نیاز و دوباره چشم امید

به سوی خانۀ طفل سه ساله آوردم

لب وا کن و سخن ز تن بی کفن بگو

ما از ازل اسیر پریشانی توییم

دنبال دیدن رخ نورانی توییم

 

ما ورشکسته‌ایم نگاهی، ترحّمی

محتاج یک عطای سلیمانی توییم

به تکیه آمده‌ام تا به عرش تکیه کنم

به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست

برای گریۀ مان حال روبراهی هست

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد

تو گریه می‌کنی آنقدر که نگاهی هست

برای بردن اصغر غزال‌ها جمع‌اند

به آه، دود دلش را به آسمان می‌داد

به سینه می‌زد و تنها سری تکان می‌داد

 

شنید کرببلا، چشم او سیاهی رفت

فقط به این تن بی جان، حسین جان می‌داد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×