دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خدا مرا بکشد

نماز، پشت سر تو چه عالمی دارد

نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد

 

ز خواب ناز گذر کردن و تماشای

نیایش سحر تو چه عالمی دارد

 

در سایۀ الطاف تو غرق برکاتیم

ما گریه کن قتل قتیل العبراتیم

همواره اسیران اسیر الکرباتیم

 

ما مایل آنیم که نزدش بنشینیم

کی تشنۀ نوشیدن از آب فراتیم؟

وای از دل رباب

لب‌ها هلاک آب، دل‌ها ز غصه آب

غم آمده به دل، رفته ز خیمه تاب

کرببلا پر از، فریاد بی جواب

حتی به کربلا، دیده نشد سراب

هر شبش شد پر ستاره

رفته تاب شیرخواره، وای بیچاره رباب

نیست وقت استخاره، وای بیچاره رباب

 

برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد

بر لب خشکش اشاره، وای بیچاره رباب

گهوارۀ شکسته

انگار علی مادر تو شیر ندارد

گریه نکن این قدر که تأثیر ندارد

 

بی حال شدی و دل من ریخته برهم

درمانده شده فرصت تأخیر ندارد

تیر سه پر شکست پرت را

زخم سکوت و خندۀ اصغر ز یک طرف

خندیدن و هیاهوی لشگر ز یک طرف

 

تحت فشار بودم و چاره نداشتم

جانم گرفت گریۀ مادر ز یک طرف

تیر آه

تیر آه از نهاد پدر در بیاورد

وقتی سر از گلوی پسر در بیاورد

 

بی شک برای بردن زیر گلوی تو

حق دارد اینکه تیر سه پر در بیاورد

روضۀ عطش

بدون تو ‌امید ما سراب می‌شود، بیا

تمام شهر بر سرم خراب می‌شود، بیا

 

برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند

دعای مادر تو مستجاب می‌شود، بیا

مجنون بی جوشن

کاری به دشت لاله و گلشن ندارم

آواره‌ام، جز روضه‌ات مأمن ندارم

 

من دوستت دارم، بخوان از اشک‌هایم

از روسیاهی جرئت گفتن ندارم

تیر تماشا

ای علی جان چه شده، قامت تو تا خورده

نازنینم چقدر بر بدنت پا خورده

 

روی جسمت چقدر تیر و سنان می‌بینم

اینهمه زخم گران بر دل بابا خورده

 

این عبا شده کفنت

ما گرفتار آفریده شدیم

عاشق یار آفریده شدیم

 

خاک ما را ز باده گل کردن

مست دیدار آفریده شدیم

عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد

یوسف من چاه را با نیزه‌ها حس کرده‌ای

پنجۀ ناپاک صدها گرگ را حس کرده‌ای

 

چشم‌هایم را تماشای تو غافلگیر کرد

عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×