- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۵۴۶
- شماره مطلب: ۶۵۱۰
-
چاپ
هر شبش شد پر ستاره
رفته تاب شیرخواره، وای بیچاره رباب
نیست وقت استخاره، وای بیچاره رباب
برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد
بر لب خشکش اشاره، وای بیچاره رباب
تا که فرمود: «إرحموا هذا الرضیع» تیری رسید
حرف او شد نیمهکاره، وای بیچاره رباب
حرمله با تیر مرد افکن علی را ذبح کرد
حنجرش شد پاره پاره، وای بیچاره رباب
میخ محکم را به روی تختۀ نازک بکوب
رفته تاب از استعاره، وای بیچاره رباب
پیکرش را برد بابا تا که پنهانش کند
قلب مادر زد شراره، وای بیچاره رباب
عاقبت در پشت خیمه قبر مخفی شد عیان
نیست دیگر راه چاره، وای بیچاره رباب
رأس او را روی نی بستند، این بی رحمها
کرد با حسرت نظاره، وای بیچاره رباب
همسر ارباب ما دیگر شبی راحت نخفت
هر شبش شد پر ستاره، وای بیچاره رباب
جای چنگ آخرش روی گلویش سوخت باز
خیره شد بر گاهواره، وای بیچاره رباب
بیت آخر را فقط فهمید هرکس مادر است
شیر در سینه دوباره، وای بیچاره رباب
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
هر شبش شد پر ستاره
رفته تاب شیرخواره، وای بیچاره رباب
نیست وقت استخاره، وای بیچاره رباب
برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد
بر لب خشکش اشاره، وای بیچاره رباب
تا که فرمود: «إرحموا هذا الرضیع» تیری رسید
حرف او شد نیمهکاره، وای بیچاره رباب
حرمله با تیر مرد افکن علی را ذبح کرد
حنجرش شد پاره پاره، وای بیچاره رباب
میخ محکم را به روی تختۀ نازک بکوب
رفته تاب از استعاره، وای بیچاره رباب
پیکرش را برد بابا تا که پنهانش کند
قلب مادر زد شراره، وای بیچاره رباب
عاقبت در پشت خیمه قبر مخفی شد عیان
نیست دیگر راه چاره، وای بیچاره رباب
رأس او را روی نی بستند، این بی رحمها
کرد با حسرت نظاره، وای بیچاره رباب
همسر ارباب ما دیگر شبی راحت نخفت
هر شبش شد پر ستاره، وای بیچاره رباب
جای چنگ آخرش روی گلویش سوخت باز
خیره شد بر گاهواره، وای بیچاره رباب
بیت آخر را فقط فهمید هرکس مادر است
شیر در سینه دوباره، وای بیچاره رباب