دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ز داغش خون به دل‌ها شد

یه داغی تو دلم دارم

فقط شوق حرم دارم

کار من حسرته، آه

بخون شعرم رو، غم دارم

ماه با برکات

رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی

علی اکبر لیلاست، بَه چه شاخه نباتی

 

بدون چشمۀ لعلش نبود در همه هستی

نه چشمه‌ای، نه قناتی، نه دجله‌ای، نه فراتی

جمع عدو را می‌کند منها علی اکبر

والا علی اکبر

زیبا علی غوغا علی رعنا علی اکبر

باد موافق را

با گیسویش انداخته از پا علی اکبر

چشمۀ جاری

سینا شدن، سینا شدن، سینا شدن داری

با این بدن اندازۀ صحرا شدن داری

 

آتش فروزان است قدر شعله‌ای،‌ اما

این وادی طور است، پس موسی شدن داری

 

تاج اصحاب، یا علی اکبر

دل حرم می‌شود سحرگاهی

که شود صحن دیده تر گاهی

 

قطرۀ آب در مرور زمان

می‌کند در حجر اثر گاهی

تا قتلگه

در رفتن با شتاب چون تیر شدی

برگشتی و قد کمان چو شمشیر شدی

 

تا قتلگه عمه مگر عمری راه است؟

در رفتن و آمدن چرا پیر شدی؟ 

داغ سنگین

این داغ بزرگی است، جگر می‌فهمد

سنگین‌تر از آن نیست، کمر می‌فهمد

 

افتاد علی اکبر و... بابایش...وای

باید که پدر شوی، پدر می‌فهمد

 

محمد با علی

از پیمبر یا خدا دربارۀ حیدر بپرس

یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس

 

معنی مرد خدا را نیمه شب از نخل‌ها

معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس

شکرخند حسین

در بند کسی باش که در بند حسین است

گلواژۀ لب‌هاش شکرخند حسین است

 

آنکس که گلت را به یکی «فاطمه» گفتن

آدم بنموده است هنرمند، حسین است

علم افتاده و ساقی بی دست

ای غریبان جهان منتظرت

همه دل سوختگان منتظرت

 

مرتضی ندبه برایت خواند

فاطمه سینه زنان منتظرت

لب خشکیده‌ات فرات حیات

ای که دادی به دست ما پرچم

با غمت کرده‌ای مرا همدم

 

لطف خود را بیا و افزون کن

تا شوم با غم دلت محرم

بیا اباصالح

به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح

شده محرّم جدّت، بیا اباصالح

 

شعار صبح ظهور تو یالثارات است

به زیر پرچم جدّت، بیا اباصالح

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×