یادداشتهایی از مجتبی فرآورده کارگردان فیلم ثارالله
همراه با کاروان حسینی تا اربعین / هفدهم ذیالحجه
مجتبی فرآورده
کاروان در دل صحرا ره سپرد و خورشید، همچنان به جستجوی سرنوشت کاروان،
نگاهش بر زمین خیره مانده بود.
کاروان در دل صحرا ره سپرد و خورشید، همچنان به جستجوی سرنوشت کاروان،
نگاهش بر زمین خیره مانده بود.
در میان صحرای بی کران و انبوه شن های روان، تک خیمه ای رُخ نمود.
باد گرم و سوزان صحرا، پردۀ خیمه را بازی داد و ام وهب، با لبانی خشکیده نالید.
خورشید، این چشم گشودۀ آسمان، به تمامی خیره مانده بود بر زمین، تا ببیند که سرنوشت تاریخ، چگونه رقم می خورد در پیش روی این کاروان.
صحرای تفتیده خاموش بود و کاروان، با گُزیدگانی از زمان، هم نفس با خورشید، راه گشود و ره سپرد.
و عباس، عنان اسب در دست، به پای پیاده همراه کاروان.
ساعت 12 ظهر عید قربان بود. بعد از یک عرفه پر شور در جوار بارگاه سید الشهدا علیه السلام و بی خوابی دو سه شبه بعد از نماز صبح به خواب رفتم و یکسره تا ظهر خوابیدم. هنوز از تخت خواب بلند نشده بودم که با خبر کشته شدن 300 زائر بیت الله در مراسم رمی جمرات مواجه شدم. خیلی متعجب شده بودم از این که ما با ترس و لرز به زیارت کربلا می آییم و آن وقت در مراسم حج خانه خدا 300 نفر کشته شده اند!
چند روزی از حادثه دهشتناک منا می گذرد. حادثه ای که طی آن طبق آمارهای دولتی عربستان بیش از 700 نفر کشته شدند و حدود 900 نفر زخمی. در این بین بیش از 130 زائر ایرانی جان باخته اند و بیش از 300 تن نیز مفقود شده اند که بسیاری از این مفقودین نیز به احتمال زیاد در قید حیات نیستند.
شب از راه رسید بود و کاروانیان برخی در پناه خیمه ها آرمیده و گروهی به گِرد آتش نشسته و گوش جان سپرده بودند به آیات کتاب الله، که به صدای بُریر تلاوت شد.
خیمه گاه برپا شد بود، و خورشید رفت تا در پس افق رُخ پنهان کند.
مردان به تیمار اسبان و اشتران، نوجوانان حامل پشتههای هیزم،
و زنان در خیمه ای گِرد آمده بودند.
کاروان از روستایی در دل بیابان به درآمد. جمعی از روستاییان به کاروان پیوستند و همراه شدند، و دیگران، ماندند و دور شدن کاروان را به نظاره نشستند.
زمانی نگذشت، تک سواری از دور، به تاخت نزدیک شد و خود را به کاروان رساند.
مردان و زنان، سایبان ها و خیمه ها را به پا کردند. کسی اشتری را عِقال زد، دیگری اسب خود را آب داد، و آن یکی اشتران را علوفه، و کودکان فریاد کنان به بازی دنبال هم دویدند.
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×