نمیدانم گریه های مادرم را باور کنم یا خنده هایشان را
تحریریه سایت تخصصی امام حسین علیه السلام
در این مقاله سعی در روشن نمودن حقیقت گریه کردن از سه منظر علمی روانشناسی، ادبیاتی و احساسی را داریم.
در این مقاله سعی در روشن نمودن حقیقت گریه کردن از سه منظر علمی روانشناسی، ادبیاتی و احساسی را داریم.
همه ساله با شروع محرم و ایام عزاداری برای امام حسین (ع)، افرادی شروع به تولید و انتشار مطالبی درجهت تضعیف شعائر حسینی میکنند و سعی در خاموش کردن این نور هدایت دارند.
در کربلا زمانی که جنگ و درگیری حتمی شد عدهای از سپاه عمربنسعد به سپاه امام حسین (ع) پیوستند. زیرا آنها علاقهای به ریختن خون امام حسین (ع) نداشتند و میپنداشتند که این مقابله به صلح میانجامد. یکی از افرادی که به امام حسین (ع) پیوست حربنیزید ریاحی بود.
«غروب»، «جمعه» و «دلتنگی» وابستگی خاصی به یکدیگر دارند. مهم نیست چه کاری انجام میدهی یا کجا هستی، وقتی جمعه میآید و زمان غروبش نزدیک میشود دلت شروع میکند به گرفتن.
و چه روز بزرگی است امروز!
هم چون امروزی، ابن الرضا (ع) گلی را در آغوش گرفته، که آسمانها و زمین را هادی و هدایت گر خواهد بود.
هم چون امروزی، در خانه جوادالائمه (ع)، امام رضا (ع) نوهای بی نظیر پیدا خواهد کرد.
سلام بر تو ای اباالحسن (ع) که هم کنیه پدرانت هستی!
زنان در کجاوه مى مانند اما مردان، یکى یکى از اسب فرود مى آیند و کنجکاو و متحیر اما متین و مؤدب به کاروانسالار نزدیک می شود.
امام فرمان می دهد که پرچم ها را بیاورند؛ او مى خواهد سپاه کوچک خویش را پیش از رسیدن به کربلا سازماندهى کند.
آهسته داشت ازکوچهها عبور میکرد. دیگر دیوارها، قصرهشام بن عبد الملک را پوشانده بودند.
زهر کم کم داشت اثر میکرد...
برای راه رفتن، به غیر از دوپا، نیاز به دستی روی دیوار بود.
به خانه رسید در را باز کرد و وارد شد. پسرش جعفر جلو آمد و زیر بغل پدر را گرفت.
زهر کم کم داشت اثر میکرد...
سلام!
راستش من عاشق شدهام، اگر تعجب کردهای همین اول کار، این را بگویم که تعجبت را بگذار برای چند سطر بعد، چون عاشق شدن کسی که تعجب ندارد! جوان است و هزار و یک آرزو!! شاید همان طور که لبخند ملیحی زدهای و میخواهی به من تبریک بگویی، پیش خودت فکر میکنی که من عاشق چه چیز معشوقم شدهام؟ بگذار خیالت را راحت کنم تا خودت را خسته نکنی و به سلولهای محترم خاکستریت فشار نیاوری!!
دَستم زیر چونَم جا خوش کرده بود و برای سَرم شده بود ستون! باید وزنِ سر و اون همه فکر و خیالاتِ توشو تحمل میکرد!! انعکاس نور زرد چراغ مطالعه روی کاغذ سفید چشمامو به خودش خیره کرده بود. چند ساعته که انگشتای دستم خودکار رو بغل کرده؛ اما فقط به اندازه چند کلمه بیشتر ننوشته. نگاهم به سطل زباله فلزی گوشه اتاق افتاد، نور کم اتاق، سطل رو تار و تیره نشون میداد. با زبون بی زبونی فریاد میزد «از پذیرفتن زباله معذوریم!!» شاید وجدان سطل به درد اومده...
بسیاری از وقایع و اتفاقات در قرآن کریم به گونهای آمده است که برای انسانهای عادی قابل فهم نیست و ائمه بزرگوار باید برای ما توضیح بدهند تا متوجه آنها شویم. از جمله آنها آیاتی هستند که اشاره به سیدالشهدا (ع) و اتفاقات مرتبط با ایشان دارند.
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×