دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
المثنای مصطفی هستی

جان عالم تصدق سرتان به فدای شما و مادرتان

تو امیری، امیر قلب منی این منم من همیشه نوکرتان

غزلخوانی باران

مثل اسفند دلم روی دلم بند نبود مدتی روی لبان همه لبخند نبود درد دوری ز پیمبر که خوشایند نبود و کسی مثل خداوند هنرمند نبود

 

میوۀ پیوند

دل که شد خرسند چیز دیگری ست چهره با لبخند چیز دیگری ست

تا که کام عشق را شیرین کنی بوسه‌ای چون قند چیز دیگری ست

دّر نجف چگونه عقیق یمن شده است؟

او کعبۀ سرودۀ هر انجمن شده است

او دلبر هزار اویس قرن شده است

 

او کلنا محمد آقای کربلاست

گاهی علی و فاطمه، گاهی حسن شده است

رسیده‌ام به غزل، استعاره می‌خواهم

من از نگاه تو امشب ستاره می‌خواهم دوباره آمده‌ام، چند باره می‌خواهم

کنار دفتر شعرم نشسته‌ام با تو رسیده‌ام به غزل، استعاره می‌خواهم

فریضۀ عشق

غزل فریضۀ عشق است و از نوافل نیست بهشت با غزل مدح تو معادل نیست

به موی تو شب و باروی تو سحرکردم کسی که دل به تو نسپرده است، بیدل نیست

اگر که می‌روی آهسته‌تر برو پسرم

به همره تو رود روح من ز پیکر من سپردمت به خدا‌ی یگانه، گوهر من

اگر که می‌روی آهسته‌تر برو پسرم که هست پشت سر تو نگاه آخر من

تسبیـح دانـه دانـۀ سجـاده حسین

مـن کیستم؟ ولـی خداونــد، اکبرم سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم

قـرآن روی سینۀ فـرزند فاطمه فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم

گل لبخند سیدالشهدا

مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانۀ ثارالله و چراغ هداست

خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست

 

راه کمال

شبیه زلف شما روز و حال ما شده است

ببین چقدر پریشان خیال ما شده است

 

خراب بی تو شدیم و نشد که برخیزیم

خراب‌تر چقدر ماه و سال ما شده است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×