دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بی تکیه‌گاه

پاره به پاره روی زمین قرص ماه ریخت

تا علقمه رسید ولی بین راه ریخت

 

پا می‌شود، دوباره زمین می‌خورد حسین

دست خودش نبود که بی تکیه‌گاه ریخت

دست تو سویی، مشک سویی

افتادی و هرکس که در دور و برت بود

با نیزه یا شمشیر بالای سرت بود

 

دست تو سویی مشک سویی دشمنت باز

راضی نشد، در فکر دست دیگرت بود

قامت معیار

آنجا که حرف قامت بالابلندهاست

گر بگذری قیامت بالابلندهاست

 

جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو

در نوع خود ملامت بالابلندهاست

 

تو جعفر طیار دشت کربلایی

تو کیستی؟ لب تشنۀ جام بلایی

فرماندۀ کل قوای کربلایی

 

سقایی و سردار مقطوع الیدینی

باب العطا باب الکرم باب الحسینی

علقمه شعبه‌ای از مسجد کوفه شده بود

ناگهان دور و بر شیر حرم غوغا شد

سر ذبح قمر هاشمیون دعوا شد

 

دشمنان هلهله کردند همین که افتاد

سند غارت اموال حرم امضا شد

شبیه ماه نبوده ست، او شبیه عموست

نیاز داشت چو طفل رباب، جو به عمو

سپرد علقمه چون تشنه‌ها گلو به عمو

 

به سمت رود که دریا نمی‌رود، باید

که علقمه برسد بعد جستجو به عمو

 

مثل دو بال پرستو

هم میان دست و بازو فاصله افتاده است

هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است

 

تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم

بین اعضا از همه‌سو فاصله افتاده است

بر مقامش غبطه خورده هر شهید و هر امیر

هیچ کس مانند عباسم مرا یاری نکرد

هیچ کس مثل ابوفاضل علمداری نکرد

 

دست از دست و سر و از آبروی خود کشید

با مواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد

زینب آیینه و قرآن به روی دست گرفته

گل باغ دل لیلا، علی اکبر، علی اکبر

ای به دستت دل بابا، علی اکبر، علی اکبر

 

زینب آیینه و قرآن به روی دست گرفته

شده از عشق تو شیدا، علی اکبر، علی اکبر

 

جا دارد اگر از نگهش سیل ببارد

در معرض گرما به تماشا بدنش را

حتی ز تنش برد کسی پیروهنش را

 

بر نی سر او جالس و بر تیره صحرا

کردند رها، از سر تحقیر تنش را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×