دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کلاغ سیاه

به روی سیم‌های برق است و

در نگاهش عجیب غم دارد

خوب پیداست این کلاغ سیاه

چقدر حسرت حرم دارد

 

روح غنچه

به گاهواره‌ات ای هرم التهاب بخواب

تو خانه‌زاد غمی، لحظه‌ای بخواب بخواب

 

تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد

بخواب در برم ای روح سبز آب، بخواب

 

مصحف صد پارۀ زینب

 

دست دلم باز به دامان توست

منتظر جوشش احسان توست

 

گفت پیمبر به تو ‌ای نور عین

جنت حق، وقف محبان توست

 

دو تا بالِ گریه

منو مشغول خودت کن، بزار درگیر تو باشم

واسه من هم سفره بنداز که نمک گیر تو باشم

 

تا زیر چشمات بمونم، زیر تدبیر تو باشم

دیونم کن، دیونم کن، که به زنجیر تو باشم

 

لطف حسین

دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم

غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم

 

هجران کشیده ایم، گناهی نکرده‌ایم

از دوری نگار پر از درد غربتیم

 

گریه‌کن‌های غم کرببلا را عفو کن

سفره‌ دارد جمع می‌‌‌گردد، گدا را عفو کن

باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن

 

دیگر از این توبه‌‌ها دارم خجالت می‌‌‌کشم

یا رب این شرمندۀ غرق خطا را عفو کن

 

نور تو

 

به پاى درد و دل بنده، چاه کم آورد

مقابل جگر من که آه کم آورد

 

به پیش هیچ کسى کج نگشت گردن من

ولى مقابل این بارگاه کم آورد

 

خداحافظ جوشن تقوی

 

خداحافظ ‌ای بهار دلم، ‌ای دعای سحر،‌ ای ابوحمزه

خداحافظ‌ ای رفیق دلم، می‌‌‌روی ز برم، با چنین غمزه

 

خداحافظ افتتاح سحر،‌ای مجیر سحر، گریۀ شب‌ها

خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل‌ها هدیۀ زهرا

 

هوس کربلا

 

ما را در اوج دل نگرانی نگاه کن

بر این بهار رو به خزانی نگاه کن

 

امشب غریبه نیست میان من و شما

قدری به نوکرت خودمانی نگاه کن

 

دلتنگ ربنا

 

ماه خدا برای تو دلتنگ می‌‌‌شوم

یکسال در هوای تو دلتنگ می‌‌‌شوم

 

هر روز وقت مغرب و هنگامۀ اذان

با یاد ربنای تو دلتنگ می‌‌‌شوم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×