دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
او غصه‌دار روضۀ شیب الخضیب بود

وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم

وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم

 

وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است

امشب عزای اشرف اولاد آدم است

 

کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت

میان هلهله سینه مجال آه نداشت

برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت

 

درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش

شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت

 

لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد

رسیده جان به لب اطهرت؛ ابالهادی

نشسته پیک اجل در برت؛ ابالهادی!

 

دوباره قصۀ زهر و دوباره نامردی

کبود شد همۀ پیکرت؛ ابالهادی!

 

جز یاحسین، نالۀ دیگر نداشتی

سر را ز خاک حجره اگر بر نداشتی

تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی

 

خواهر نداشتی که اگر بود، می‌‌شکست

وقتی که بال می‌‌زدی و پر نداشتی

 

بر تنت آرامش بال کبوترهاست

پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست

خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست

 

گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی

جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست

 

روزگارش کربلایی

هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد

زشت است پیش چشم‌ها افتاده باشد

 

ای کاش با افتادنش طشتی نکوبند

روی زمین بی سر صدا افتاده باشد

 

به حجره روضۀ عطشان کربلا داری

تویی که جود و عطا بر امام‌ها داری

چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟

 

جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی

غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری

 

دلتنگ کاظمین

با یاد شما به شور و شینم هر شب

دلتنگ حریم کاظمینم هر شب

 

در فکر غریبی تو هستم هر روز   

گریه‌کن روضۀ حسینم هر شب

 

گریان شدن برای حسین است آبرو

تسلیمم ‌ای کریم، که زندانی‌ام کنید

فکری برای بی سر و سامانی‌ام کنید

 

بخشش بس است، عمر من بی نوا گذشت

من را مؤاخذه به هوسرانی‌ام کنید

 

میان روضۀ تو از هلال یاد می‌شود

یکی بخیل می‌شود، یکی جواد می‌شود

یکی مرید می‌شود، یکی مراد می‌شود

 

یکی امیر می‌شود، برای سلطنت ولی

یکی تمام عمر، عبد خانه‌زاد می‌شود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×